گزارشهایی به «موج سبز آزادی» رسیده که از رفتارها و برخوردهای نه تنها غیر اسلامی، بلکه غیر انسانی ماموران رسمی و غیر رسمی با منتقدان و مخالفان حکایت میکند. هرچند برخی از این گزارشها به دلایل اخلاقی و یا امنیتی قابل انتشار نیست، ولی چند مورد زیر را برای نمونه از ما بپذیرید و حق بدهید که بپرسیم: این کدام دیانت، کدام انسانیت، کدام ولایت و کدام سیاست بیگانه با عدالت است که اجازهی چنین رفتارهایی را با منتقدان میدهد.
1. آقای علوی از اعضای مسن نهضت آزادی است. او دیشب در حالی از زندان آزاد شد که برادر خود را چند روز قبل از دست داده بود. در این مدت وکیلش بارها تلاش کرد تا این فعال سیاسی زندانی بتواند برای آخرین بار با برادرش که در آستانهی مرگ بود، دیدار کند. اما این دیدار مجاز نبود، چرا که آقای علوی در بازجوییها مقاومت کرده و به خواستههای بازجویان تن نداده بود. نیاز به گفتن نیست که این مقاومت، آزار و اذیتی ناگفتنی را برای این پیرمرد زندانی در پی داشت.
2. عبدالفتاح سلطانی، از وکلای سرشناس دادگستری است. چند سال قبل او دستگیر شده بود، مدتی طولانی در زندان انفرادی بود و سعید مرتضوی به طور علنی او را متهم به «جاسوسی» کرد. اما این جاسوس ساختگی و البته اعتراف نکرده، همچون دیگر جاسوسان دستساختهی جمهوری اسلامی نظیر رکسانا صابری، سیامک پورزند و ...، چیزی نگذشت که از زندان آزاد شد؛ چون اتهام وی تنها هدفی تبلیغاتی است. و اما حالا؛ او این بار هم زندانی شده است، به اتهامی نامشخص. خواهر این وکیل زندانی، روز چهارشنبه از دنیا رفت. اما او حتی اجازه نیافت برای لحظهای در مراسم تدفین خواهرش حضور پیدا کند. ماموران امنیتی زندان اوین که از سعید مرتضوی دستور میگیرند، به وی اجازهی حضور در این مراسم را ندادند. هرچند این احتمال هم وجود دارد که در میان 50 زندانی سیاسی باشد که گفته میشود قبل از سر رسیدن نمایندگان مجلس برای بازدید از اوین، به اصفهان منتقل شدهاند.
3. مصطفی تاج زاده دیروز برای اولین بار بعد از 45 روز با همسرش تماس گرفت. آنطور که خانم محتشمیپور در وبلاگش نوشته، یکی از مهمترین دغدغههای تاجزاده در این صحبت کوتاه چند دقیقهای، حال برادرزادهاش المیرا بوده است. المیرا از مدتها قبل درگیر بیماری بود و تاجزاده قبل از رفتن به زندان، خبر داشت که پزشکان گفتهاند المیرا رفتنی است. او این جمله را شب آخر قبل از دستگیری، از پزشک المیرا شنید؛ شبی که از بیمارستان به منزل آمد و ساعتی بعد دستگیر شد. او در تماس دیروز با همسرش از حال المیرا پرسیده، و جواب شنیده: نگران نباش، جایش خوب است، و گفته: میدانم که فوت کرده، من نگران برادر داغدارم هستم ...
4. چندی پیش میرحسین موسوی با گروهی از استادان دانشگاه جلسه داشت. بلافاصله پس از این جلسه و در همان محل، بیش از 70 تن از استادان دانشگاههای تهران و اعضای انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها دستگیر شدند. چند نفر از خانمهایی که در این جمع حضور داشتند، پس از دستگیری، در اعتراض به بازرسی کیف ها و اموالشان توسط نیروهای مرد، تذکر میدهند و خواهان بازرسی کیف هایشان توسط ضابط زن میشوند. اما ماموران جمهوری اسلامی - با تاکید بر روی واژهی اسلامی - در پاسخ به این اعتراض، خطاب به این خانمها میگویند: اگر لازم باشد، شما را خودمان بازرسی بدنی هم میکنیم.
5. چندی پیش قرار بود مراسم ختم محسن روحالامینی در مسجد بلال صدا و سیما برگزار شود، هرچند برنامه از ترس حضور سبزها منتفی و با حاضران در محل نیز با خشونت تمام برخورد شد. در آن زمان برخی از اهالی خیابان ولیعصر در حوالی صدا و سیما، به «موج سبز آزادی» خبر دادند که برخی نیروهای لباس شخصی و بسیجی در تعقیب کسانی که قصد داشتند در مجلس ختم محسن روح الامینی در مسجد بلال شرکت کنند، به صرف یک احتمال و با این بهانه که این افراد در منزل ساکنان این محل پناه گرفتهاند، بدون اجازه، از دیوارها و بالکن منازل وارد خانهها شدند و در شرایطی که برخی خانهها متعلق به خانمهای متشرعی بود که در آن زمان در منزل خود بیحجاب بودند و لباس خانه به تن داشتند، حضور لباس شخصیها برای ایشان ایجاد مزاحمت و وحشت کرد و شرایطی پیش آمد که میتوان حدس زد.
6. ...
حالا حق نداریم این اسلام بیسلام و این ایمان ضد انسان و این ولایت بری از عدالت و این نظام بینظم و نظام را بیگانه بپنداریم و خود را با آن غریبه بدانیم؟ آیا این بود آنچه از مرام علی به ما میآموختند، و آیا از آن مرام، اکنون جز نام و کلام، چیز دیگری هم باقی مانده است