بلاگر فارسی



خلاصه:
با مشخص شدن اسامی کشورهایی که نمایندگان آنها در هنگام سخنرانی محمود احمدی نژاد اجللاس عمومی سازمان ملل را ترک کردند یا از ابتدا در جلسه حاضر نشدند، به تدریج معلوم شده که تنها 45 هیات در زمان سخنرانی احمدی نژاد در سالن حضور داشته اند که بسیاری از این هیات ها نیز توسط دیپلملت های رده پایین نمایندگی می شده است. به عقیده آگاهان به تاریخچه نشست های مجمع عمومی سازمان ملل، برخورد دیروز جامعه جهانی با سخنان احمدی نژاد، بی تردید یکی از گسترده ترین موارد تحریم سخنرانی یک مسوول سیاسی در تاریخ این نهاد بین المللی بوده است.

سپیده عبدی:


با مشخص شدن اسامی کشورهایی که نمایندگان آنها در هنگام سخنرانی محمود احمدی نژاد اجللاس عمومی سازمان ملل را ترک کردند یا از ابتدا در جلسه حاضر نشدند، به تدریج معلوم شده که تنها 45 هیات در زمان سخنرانی احمدی نژاد در سالن حضور داشته اند که بسیاری از این هیات ها نیز توسط دیپلملت های رده پایین نمایندگی می شده است.

به عقیده آگاهان به تاریخچه نشست های مجمع عمومی سازمان ملل، برخورد دیروز جامعه جهانی با سخنان احمدی نژاد، بی تردید یکی از گسترده ترین موارد تحریم سخنرانی یک مسوول سیاسی در تاریخ این نهاد بین المللی بوده است.

محمود احمدی‌نژاد دیروز در حالی در مجمع عمومی سازمان ملل در حالی به سخنرانی پرداخت که نه تنها اغلب صندلی‌های نمایندگان کشورهای جهان خالی بود، که در بیرون جلسه نیز یک جمعیتی چند هزار نفره در اعتراض به وی دست به تظاهرات زده بودند. تعداد این جمعیت به حدی زیاد بود که معترضان کشورهای دیگر، که کشور یک میلیارد و چهارصد میلیونی چین نیز از جمله آنها بود، با مشاهده تعداد بسیار بزرگتر ایرانیان حاضر اعتراضات کمرنگی را به نمایش گذاشته یا بعد از مدت کوتاهی محل را ترک کردند.

احمدی نژاد: پشت گرم به "رای قاطع مردم" هستم

محمود احمدی‌نژاد در چنین شرایطی در سخنانی چهل دقیقه ای که از سوی برخی ناظران "سخنرانی برای صندلی های خالی" توصیف شده است، خود را پشت گرم به "رأی قاطع ملت ایران" دانست و جمهوری اسلامی را "یکی از مردمی ترین حکومت های مترقی جهان" خواند.

وی با اشاره به انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران، آن را "بسیار باشکوه و کاملا آزاد" توصیف کرد و با خبر دادن از آغاز "فصل نوینی برای شکوفایی ملی و تعاملات گسترده تر جهانی" در ایران، تاکید کرد که کشورهای غربی نمی توانند با دولت های متکی بر "مردم سالاری واقعی و حقیقی" مبارزه کنند.


رئیس‌دولت بدون کوچکترین اشاره ای به پرونده هسته ای ایران اعلام آمادگی کرد که به حل مشکلات بین‌المللی کمک کند و خواستار "قیام جمعی کشورهای جهان" در برابر وضع ناعادلانه موجود شد. او همچنین راه نجات بشر را پیروی از پیامبران دانست و اعلام کرد که جهان برای رسیدن به آزادی، کمال، رشد، امنیت و آرامش و صلح باید در انتظار ظهور امام زمان و عیسی مسیح باشد.

عدم اشاره احمدی نژاد به پرونده هسته ای، در حالی صورت گرفت که رییس جمهور آمریكا در سخنرانی خود در مجمع عمومی به حكومت هاى ایران و كره شمالى هشدار داد "اگر به خطرات ایجاد رقابت تسلیحات اتمى در شرق آسیا و خاورمیانه بى توجهى نشان دهند باید پاسخگو باشند." باراک اوباما اعلام كرد اگرچه واشنگتن حاضر به مذاکره با تهران بر سر پرونده هسته ای است، اما "صبر آمریكا همیشگى نیست."

در واکنشی دیگر، گوردون براون نخست وزیر بریتانیا تهران را به انزوای بیشتر و تشدید تحریم‌ها در صورت ادامه روند فعلی فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی تهدید کرد.

نیکولای سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه نیز هشدار داد که عواقب پاسخ "مبهم" دولت احمدی نژاد در خصوص فعالیت‌های هسته‌ایش‌"وخیم" خواهد بود. وی در عین حال، در جریان نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل، به پیشنهاد تهران مبنی بر مبادله کلوتید ریس که در ایران زندانی است با یک ایرانی متهم به قتل شاهپور بختیار اشاره کرد و آن را یک "باج‌خواهی غیرقابل قبول" دانست.

در یک تحول مهم دیگر، دیمیتری مدودیف، رئیس جمهوری روسیه پس از دیدار با باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، در مورد نوع مواجهه با مسئله ایران اظهار داشت که "شاید تحریم امری اجتناب‌ناپذیر باشد". تحلیلگران تاکید دارند پس از دیدار اوباما و مدودف، موضع دو کشور در خصوص ایران به هم نزدیک شده است.


صندلی های خالی که نشان از ترک حضار به هنگام سخنرانی احمدی نژاد صورت گرفته نشانه چیست؟
روسای دول خارجی از امریکا دلار گرفتند و از جلسه خارج شدند؟
بیست و سی ( سی ان ان) کار خودش رو بلد نبوده و صندلی هارو خالی و واقعی نشون داده؟
قوه هاله نور احمدی نژاد ضعیف شده؟
روسای دول خارجه باید در کلاس های علمی و توجیهی اوین دوره ببینند تا متحول شوند؟
بسیجی های حاضر در نیویورک کم کاری کردند و صندلی ها خالی شدند؟
روسای کشور های دوست و برادر چون لبنان و فلسطین نمک نشناسی کردند و دلارهای نفتی ایران رو خوردند و اجلاس رو ترک کردند؟
یا احمدی نژاد ساعتی به جلسه امده که اجلاس تمام شده و ایشان برای صندلی های خالی موعظه میکنند؟
یا اون 100 کشوری که از ایران خواهان ایده های مدیریتی برای اداره کشورهاشون بودند از نظر خودشون برگشتند ؟

و یا چشم ما ایراد داره و صندلی ها رو خالی مینیم؟
همه ما منتظر باشیم تا ببینم این صدا و سیمای جمهوری ضرغامی چه پاسخی را خواهد ساخت



امروز احمدی نژاد با خبرنگار شبكه سی بی اس مصاحبه داشت و وقتی از او درباره قتل ندا پرسیدند عکس از قبل آماده شده ای از مروه الشربینی را در میاورد و نشان میدهد و میگوید این زن هم در دادگاه آلمان با چاقو کشته شده است. جناب آقای رییس جمهور عصبی احمدی نژاد با این به رخ کشیدن و چشم در مقابل چشم نشان دادن بدنبال چه نتیجه ای هستید
کشته شدن مروه الشرینی در مقابل کشته شدن بانو ندا آقا سلطان ؟
و حتما کشته شدن احمد یاسین در قبال کشته شدن سهراب؟
مردم ایران گروگان های رسمی هستند؟
مردم ایران رو به اسارت گرفته اید؟
شما نماینده قوم عرب هستید که در قبال کشته شدن هر عرب یک فارس رو به کشتن میدهید؟ در مقابل کتک خوردن جوانان فلسطینی درنوار غزه و کرانه باختری جوانان ایرانی را در کوی دانشگاه و خیابان های تهران ضرب و شتم میکنید؟
اگر در عمر سیاسی خودتون یک کلمه راست گفتید همین نکته بود
هنوز چفیه جوانان عرب بر دوش رهبر شماست هنوز شما منافع قوم عرب رو بر مردم این آب و خاک ترجیح میدهید
هنوز کینه مردم شجاع و غیور آریایی بر سینه شماست
ولی جناب آقای رییس جمهور غصبی احمدی نژاد سحر نزدیک است و مردم ایران شاهد محاکه تو واربابانت خواهند بود زمانی که با خفت و خواری در مقابل ترازوی عدالت خوارو خفیف خواهید شد
شما گردن کلفتتر از صدام نیستید حداقل شجاع تر از اون نیستید گرچه قدرت حماقت بالاتری دارید
ولی اقای احمدی نژاد خون عزیزانی چون سهراب ها و ندا ها که اسفالت های شهر مارو به خون خودشون عزت دادند شریف تر از اون هست که دهن کثیف خودتون رو به اسم اون ها باز کنید پس لطفا اون دهن کثیفت رو ببند
این کار کثیف تو را هیچوقت فراموش نمیکنیم. تو پشیزی برای ایران و ملت ایران ارزش قایل نیستی و هر روز که میگذرد با کارهای احمقانه ات شعور نداشته ات را به رخ دیگران میکشانی. بزودی ملت جوابت را میدهند. اطمینان داشته باش وطنفروش


در ۰:۳۲
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی

بسمه تعالی
با توجه به تماس های مکرر مومنین روزه دار با دفتر معظم له ، به اطلاع می رساند تا کنون رویت هلال ماه شوال برای حضرت آیت الله العظمی صانعی(مدظله العالی) ثابت نشده است، و در صورت ثبوت رؤیت هلال ماه شوال از همین طریق اطلاع رسانی خواهد شد.

در ۰:۳۰

باسمه تعالي
محضر مبارک حضرت آيت الله العظمی صانعی (مد ظله العالي)
با آرزوی سلامتی و قبولی طاعات و عبادات؛
احتراماً با توجه به فرارسيدن عيد سعيد فطر، فتوای مبارک را در خصوص سوالات ذيل جهت روشن شدن وظيفه مقلدان بيان فرماييد:

سؤال1: در صورت رؤيت هلال و ثبوت آن در ايران با نظر به اينکه ممکن است هلال در بعضی از مناطق ايران رؤيت شده باشد، آيا ما می توانيم در کشورهای ديگر، حكم به ثبوت اوّل ماه نماييم؟
پاسخ: حسب مبنای اخير اين جانب رؤيت هلال بر فرض ثبوت شرعی آن در هر مملكت برای مملكت ديگر، در صورتی كه در شب مشترك باشند اگر چه اشتراكشان در شب، در کلّ شب نباشد و به مقدار كمی باشد، كفايت می كند.

سؤال2: مقدار زكات فطره را بيان فرماييد.
پاسخ: مقدار زکات فطره تقريباً سه کيلوگرم گندم، جو، خرما، کشمش و هم چنين برنج می باشد که امروزه جزء قوت غالب است، و پرداختن قيمت هرکدام از آن ها به قيمت بازار همان محل هم کافی است و در حال حاضر قيمت سه کيلوگرم گندم در اکثر شهرهای ايران تقريباً 1500 تومان می باشد که پرداخت آن مجزی و برائت ذمه با آن حاصل می شود.

سؤال3: آيا مصرف زکات فطره همان مصارف هشت گانه زکات مال است يا خير؟
پاسخ: مصارفش همان مصارف است، لکن رعايت احتياط مستحب در آن است که به فقرای مؤمنين و شيعيان داده شود؛ کما اين که رعايت جهات افضليت يعنی ترجيح خويشان بر غير آن ها و همسايگان فقير و سپس اهل علم فقير، مطلوب و موجب ثواب زيادتر می باشد.

سؤال4: آيا پرداخت فطريه به مراکز و جاهايی که اطمينان به مصرف آن در مصارف معين شده توسط شرع نداريم، جايز است يا خير؟
پاسخ: مبرء ذمه نمی باشد و وثوق به مصرف در مصارف معينه شرعيه، لازم و شرط جواز و برائت ذمه است.

سؤال 5: يک مد طعام که بايد به عنوان کفاره يا فديه به فقير داده شود، چه مقدار است؟
پاسخ: تقريباً هفتصد و پنجاه گرم، معادل پانصد تومان است که در كفّاره يا فديه منحصراً بايد به فقرا نان، گندم و امثال اين دو از اطعمه داده شود و قيمت كفايت نمی كند; مگر آنكه پول را به او بدهد كه او وكالتاً، طعام تهيّه كند و وثوق به تهيّه آن نيز داشته باشد.

سؤال 6: ما در تهران زندگی می كنيم، آيا می توانيم زكات فطره را به جای ديگری غير از محل زندگى، مثل محل اولی كه در آن زندگی می كرديم يا جای ديگر بفرستيم؟
پاسخ: در هر مکانی که به مصارف معينه شرعيه برسد مانعی ندارد.

شماره حساب جهت واريز فطريه

سيبا بانک ملي:
0103784965001
شماره کارت ملی جهت واريز کارت به کارت:
6037991039032606
به نام حضرت آيت الله العظمی صانعي
مبلغ فطريه : 1500 تومان (1388)

خواهشمند است پس از واريز وجه، سيادت پرداخت کننده وجه را از طريق پست الکترونيکی یا سامانه پيام کوتاه اعلام فرمایید.

پست الکترونیکی: Istifta[@]saanei.org
سامانه پیام کوتاه: 30007960

شماره حساب جهت واريز کفارات

بانک ملی ـ سيبا: 0105983593005

صاحب حساب: دفتر حضرت آيت الله العظمی صانعي
مبلغ کفاره غيرعمد: 500 تومان (1388)

در ۰:۵۱
پنجشنبه ۲۶ شهریورماه ۱۳۸۸- در سری نمایش فیلم‌های تحسین شده‌ی خانه‌ی سینما ۲۴شهریور فیلم زیر پوست شهر به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد در سینما اریکه‌ی ایرانیان پخش شد. خانم بنی‌اعتماد از خانواده‌های کشته شدگان حوادث اخیر هم دعوت کرده بود که در این مراسم شرکت کنند. علاوه بر این خانواده‌ها جمع زیادی از فعالان حقوق زن و مادران عزادار و مادران صلح نیز شرکت کرده بودند. استقبال مردم از این مراسم به حدی بود که علاوه بر پر شدن سالن، عده‌ی زیادی نیز به صورت ایستاده فیلم را دیدند. تعداد زیادی از مردم با لباس‌ها و نمادهای سبز در این مراسم شرکت کرده بودند؛ که با توجه به محتوای فیلم خیلی احساساتی شده بودند.بعد از فیلم خانم بنی‌اعتماد از مشکلات طوبی شخصیت اصلی فیلم گفت و اضافه کرد که من فیلم‌ساز شرمنده‌ام كه دوربینم در این شرایط اجازه پیدا نكرد تا تصویری از واقعیت این دوران و آن‌چه كه بر مادران و همسران این سرزمین گذشت را ثبت كند. او ادامه داد که در این روزگار وانفسا دیگر جایی برای سینما كه قرار است، آینه تمام نمای جامعه باشد نمی‌ماند، چه برسد به این‌كه جشنی برایش گرفته شود. سپس او مادر شهیدان سهراب اعرابی، اشکان سهرابی و ندا آقا سلطان، که در مراسم شرکت کرده بودند، را معرفی کرد که آن‌ها با تشویق شدید مردم روبرو شدند. سپس خانم بنی‌اعتماد به احترام کشته شدگان اخیر یک دقیقه سکوت اعلام کرد.وقتی رخشان بنی‌اعتماد در صحبت‌هایش گفت که برای داغ دل همه‌ی مادران و طوبی‌ها، مادر ندا آقا سلاطن بلند بلند گریه کرد و این کار باعث شد تا افراد زیادی به گریه بیفتند. به حدی که در یک دقیقه سکوت هم صدای گریه‌ی جمعیت قطع نشد. در انتها نیز مردم دست‌هایشان را به علامت “وی” بالا گرفتند و سالن را ترک کردند.بعد از بیرون آمدن خانواده ها مشغول صحبت شدند.بعد از مراسم با مادران شهدا مشغول گفت‌وگو شدیم و اخبار ناخوشایند و متأثر کننده‌ای شنیدیم. مادر اشکان سهرابی گفت که به خانواده‌ی او پیشنهاد داده‌اند که ۱۰ میلیون تومان بگیرد و در تلویزیون مصاحبه کند و چیزهایی که می‌خواهند بگوید. او با ناراحتی عجیبی می‌گفت و ادامه داد که آن‌ها راه نداده. همچنین گفت که از هلال احمر برای دل‌جویی آمده بودند و به او گفته‌اند که دیه‌ی پسرش را می‌دهند. مادر اشکان بغض کرده بود و می‌گفت به آن‌ها گفته که دو برابر دیه را می‌دهم و پسرتان را می‌کشم. قبول می‌کنید؟ او ادامه داد که مردم که ما را می‌بینند از ما می‌خواهند که خودمان را نفروشیم و به صبرمان ادامه دهیم.مادر ندا آقا سلطان هم حال و روز بهتری نداشت. او گفت که گروهی به خانه‌ی آن‌ها آمده‌اند و برای آن‌ها قرآن آورده‌اند و لوحی که رویش نوشته بود بنا بر گفته‌ی رهبر باید از شما دلجویی کنیم. او می‌گفت که اصلاً لحنشان به دلجویی نمی‌خورد و برای رفع تکلیف آمده‌ بودند و همین باعث شده که پدر ندا هم عصبانی شود و آن‌ها را داخل منزل راه ندهد.همچنین آن‌ها گفتند که در دادگاه با آن‌ها رفتار خیلی بدی می‌شود. به طوری که آن‌ها را از ادامه‌ی بررسی‌ها منصرف کنند. لازم است اضافه کنیم که دیروز هم دادگاه اشکان سهرابی بود و خانواده‌ی آن‌ها هم از برخورد بسیار بد مسئولان در دادگاه شاکی بودند
در ۰:۴۲


در ۰:۳۱

بار دیگر بی تو



چرا هربار که هفتم تیر می رسد سفرة دل گرفته ام را نزد تو می گسترم؟ شاید چون سایة تو را همچنان بر سرم گسترده می بینم. شاید هم که چون نمی گذارند صدایم شنیده شود، بدنبال چاهی می گردم تا آهی برکشم. شاید هم که برباد رفتن میراث توست که اینچنین آتشم می زند و داغ دیرینه را تازه می کند.

پدر! دیدی که چه روزهایی را شاهد بودیم که امکان بازشناسی تاریخ صدر اسلام را برایمان ممکن ساخت؟ دیدی که سکوت که شکسته شد، چگونه دل ها مملو از امید شد؟ دیدی که عطر راستی و صداقت که فضا را پر کرد، پایه های کاخ های دروغ و ریا به لرزه افتاد؟ دیدی خمودی و خموشی جای خود را به سرزندگی و نشاط داد؟ دیدی که دل هایی که سال ها با انگشتان کلیشه سازان از هم دور نگه داشته شده بود، فاصله ها را شکستند و در کنار هم نشستند؟ دیدی که نسل سومی که با انقلاب، امام، جنگ، شهادت و دینمداری قهر کرده بود، در داوری هایش به تأملی دوباره نشست و مطالباتش را در ادبیات صدر انقلاب جستجو کرد؟ دیدی که زن و مرد و پیر و جوان و روستایی و شهری، چشم امیدشان را به یار دیرینة تو دوختند و به رغم همة اما و اگرها و جوسازی ها، رایت اعتمادشان را بدست او سپردند؟

اما پدر دیدی که همان کسانی که پس از شهادت تو زیر لب زمزمه کردند که بهشتی عاقبت بخیر شد و تداوم حیات او به سلطة اسلام لیبرالی می انجامید، چه کردند؟ به بهانة حراست از اسلامیت نظام، جمهوریت نظامی که تو در کنار امام و مرادت و به یاری بسیاری دیگر از همراهان دیروز و امروز معماری کرده بودی را به مذبح سلایق و علایق و داوری های شخصی بردند. خواست مردمی نجیب که با بالاترین درجات آگاهی، حق به سرقت بردة خود را مطالبه می کردند را آشوب طلبی نامیدند، خوننشان را بر قداره بندان خود مباح ساختند، و به نام دین، دینداران را بی دین نامیدند، مذبوحانه به دنبال سرانگشتان بیگانه گشتند و یافته و نایافته، سکوت تلخ، بلند و رسای حق خواهان را با شادکامی دشمنان قسم خوردة انقلاب همانند کردند تا مجوزی برای مشروعیت بخشی به کودتاگران دست و پا کنند.

یاد روزهای سختی می افتم که در مقابل هجمة ناجوانمردانة زبان های پلشت سکوت کردی و افتراها و دشنام ها را از دوستان دیروز و دشمنان آن روز و امروز صبورانه شنیدی و دم فروبستی. تو قربانی التقاط و تحجر شدی: التقاط تو را ترور شخصیت کرد، تحجر در مقابل رضایتمندانه سکوت کرد، و آنگاه بود که فاجعة هفتم تیر به آسانی اتفاق افتاد. این بار اما، روایتی معکوس در کار است: تحجر، اندیشه هایت را بر نمی تابد و تجلی سبز آن را تحمل نمی کند، التقاط شادمانه برحق بودن خود را اثبات می کند، و این تویی که یکبار دیگر به قربانگاه فرستاده می شوی. بگذار که این بار سخنم را با شعری از شفیعی کدکنی به پایان برسانم:

تو در نماز عشق چه خواندی که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز پرهیز می کنند
......
خاکستر تو را
باد سحرگان
هرجا که برد
مردی زخاک رویید

سید علیرضا حسینی بهشتی هفتم تیرماه 1388

در ۰:۳۰

کسانی‌ که علی‌ را به عنوان یک پیشوا قبول ندارند از او به عنوان یک انسان عدالتخواه نام میبرند.

اما چگونه انسان بیماری که دستش به خون جوانان کشورش آلوده شده به خود اجازه میدهد خود را با کسانی‌ مقایسه کند در حالیکه هیچ سنخیتی با آنها ندارد؟

سید علی‌ خامنه‌ای با دست زدن به کودتا خود را نزد ملت بی‌ اعتبار کرد و با سخنانی که در جمعه خونین بر زبان آورد و آنچه پس از آن کرد به یک انسان بی‌ آبرو تبدیل شد.

اما باید به ایشان گفت که آبروی رفته شما بر نخواهد گشت مگر آنکه بروید کنار و خود را برای محاکمه در یک دادگاه عادلانه آماده کنید.

آنچه در این سه ماه گفتید و کردید شاید بتوانید صداها را خاموش کنید و اعتراضات را بخوابانید همه نتیجه عکس داد و فقط درماندگی شما را نشان داد و بی‌ تدبیری تان را.

آقای خامنه‌ای! با سخنانی که در نماز جمعه خونین بر زبان راندید راه بازگشت را بر خود بستید و امروز همچنان دم از علی‌ و عدالت میزنید.

اما باید به شما گفت که چهره درمانده و عصبی شما حتی کاریکاتوری از علی‌ هم نیست و سخنانتان بیشتر از همه شبیه دون کیشوت میماند که با نیزه مذهب سوار بس اسب چموش احمدی نژاد شده اید و بی‌ آنکه بدانید‌ به کجا میروید این نیزه را به در و دیوار فرو می‌کنید شاید رهایی یابید.

اما عالیجناب! کمی‌ دیر شده
در ۱:۱۱


در ۰:۰۲

به دنبال دیدار روز گذشته سید حسن خمینی و اعضای بیت امام خمینی با علیرضا بهشتی فرزند آیت الله بهشتی و مشاور ارشد میرحسین موسوی پس از آزادی او،و همچنین شکایت موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی از روزنامه کیهان،حسین شریعتمداری و زیردستانش با استفاده از رسانه های دولتی به شدت سید حسن خمینی را آماج حمله و تهدید قرار دادند.


نماینده آیت الله خامنه ای در کیهان روز دوشنبه طی مطلبی به شدت به سید حسن خمینی نوه آیت الله خمینی حمله کرد و مدعی انحراف موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی شد.

شریعتمداری نوه آیت الله خمینی و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی را تهدید کرد که در صورت پیگیری شکایت«با اسناد غیرقابل انكاری كه در این دادگاه ارائه می كند، ضمن پرده برداری از برخی پلشتی های خیانت آمیز نسبت به ساحت مقدس حضرت امام، به وضوح نشان خواهد داد كه برخی از جاخوش كردگان در مركز یاد شده صلاحیت و لیاقت لازم برای حضور در این مؤسسه را ندارند.»

از سوی دیگر ساعتی پیش محمد جعفر بهداد از کارکنان روزنامه کیهان با انتشار مطبی مشابه در خبرگزاری ایرنا سید حسن خمینی را به «همراهی با یكی از حلقه‌های تصمیم گیری پشت صحنه» آنچه «آشوب های خیابانی» نامید متهم کرد و مدعی شد که«این روزها نشانه‌های دیگری از این رویكرد غلط در رفتار و تصمیمات نوه امام بروز كرده است.»

خبرگزاری وابسته به تیم احمدی نژاد همچنین از محمد خاتمی و محمد موسوی خوئینی ها را نیز به «همراهی با نقشه براندازانه دشمن» متهم کرد و نوشت«اینكه سید حسن خمینی با كسانی همچون محمد خاتمی و موسوی خوئینی‌ها نشست و برخاست سیاسی داشته باشد یا حتی در جلسات همفكری آنها برای پیشبرد اهداف انتخاباتی و فرا انتخاباتی مشاركت كند ، قابل ملامت نیست ، اما هنگامی كه ثابت می‌شود این جماعت برخلاف سوابق سیاسی و اعتقادی خود با نقشه براندازانه دشمن همداستان و همراه شده‌اند ، دیگر نمی‌توان تداوم همپیمانی با این عناصر را توجیه كرد.»

خبرگزاری ایرنا در ادامهافزود« اگر سید حسن خمینی می‌داند كه این افراد بیش و پیش از هرگونه دغدغه به ظاهر اصلاح‌طلبانه ، در واقع با ولایت فقیه و نظام ولایی دچار مشكل شده‌اند، در همنشینی و همگامی با آنها دچار خطای هولناكی شده است و اگر هنوز این واقعیت را درك نكرده ، باید كسانی را ملامت كرد كه از ماموریت روشنگری نوه امام راحل در كوران یك فتنه پیچیده غفلت كرده‌اند ، در هر حال آنچه این نگرانی را افزایش می‌دهد تداوم پیوستگی وی با عوامل اصلی تحولات تلخ پس از انتخابات است.»

خبرگزاری دولت همچنین نوه آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی را تهدید کرد و افزودنسید حسن خمینی باید بداند كه هر چه اعتبار و حرمت دارد، از جانب توجهات و هدایتهای خمینی كبیر و خامنه‌ای عزیز است، وگرنه از حیث شرایط عمومی نظیرسوابق مبارزاتی،علم،مدیریت و امثال آن ویژگی ممتازی در ایشان سراغ نداریم تا جایگاه فعلی‌اش را ناشی از آنها بدانیم.فرصت طلبان نیز نه از دانش و توانایی مدیریتی، بلكه صرفا از نوه امام بودن وی برای فریب افكار عمومی و مشروع جلوه دادن اقدامات خائنانه خود علیه اصول نظام و امنیت مردم بهره جسته‌اند. »

علاوه بر شکایت موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی علیه کیهان دیدار روز گذشته سید حسن خمینی و خانواده آیت الله خمینی با دکتر علیرضا بهشتی پسر آیت الله بهشتی ساعتی پس از آزادی او از دیگر دلایل حمله شدید کودتاگران به سید حسن خمینی و بیت امام خمینی است.

منبع: جرس

در ۲۳:۵۶
ملت شریف و تاریخ ساز ایران

آنچنانکه می دانید خادم شما در روزهای پس از انتخابات و در تندباد حوادثی که در سه ماهه گذشته از سر این مملکت و نظامگذشته است، نامه های هشدار دهنده و آگاه کننده پی درپی و متناوبی را خطاب به مسئولین امر نوشته است بدین امید که گشایشی حاصل گردد و مباد که حقی ضایع شود و ظلمی صورت بگیرد و ظلم و آه مظلومان دامان ما را بگیرد و رها نسازد؛ چه آنکه به توصیه دین و تجربه تاریخ می دانیم که: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.

سه ماه از سر مملکت ما گذشت، اما چگونه سه ماهی؟ اگر در انتخابات ریاست جمهوری نهم ما ساعتی به خواب رفتیم و بیدار که شدیم، گویا که به خواب اصحاب کهف فرو رفته باشیم، همه چیز را دگرگون شده دیدیم؛ در انتخابات ریاست جمهوری اخیر اما همانطور که پیشتر هم گفته ام دیگر بیدار ماندن تا صبح هم کارساز نبود؛ چراکه قبح دزدیدی شبانه ریخته و این بار کار به رهزنی رسیده بود. این اما تازه اول ماجرا بود. هیچ گاه برای من قابل پیش بینی نبود که یک روز در جمهوری اسلامی به تظاهرات آرام و مسالمت آمیز مردم چنین پاسخ دهند که دادند. پرسش و ابهام مردم درباره سرنوشت رایی که داده بودند را پاسخ دادند اما نه با برهان و منطق که با گلوله و باتوم و چماق و ضرب و شتم. در کوچه و خیابانها هر آنچه را که دور از انتظار بود دیدم؛ صحنه هایی که خاطرات دوران جوانی ما را زنده می کرد. به مرور زمان و در گذر حوادث اما خبرهایی دیگر رسید از شکنجه و انجام اعمال حیرت آور از درون بازداشتگاههای بی نام و نشان؛ خبرهایی که بر حیرت من و هر ناظر و بیننده ای می افزود. افرادی می آمدند و نقل می کردند یا با سند و شهادت نشان می دادند در ایام محبس چه از سر آنها که نگذشته است؟

خدایا مهدی کروبی چه می دید و چه می شنوید؟ یا للعجب؛ کاش او زنده نبود و نمی دید که روزی در جمهوری اسلامی شهروندی نزد او بیاید و شکوه کند که در ساختمانی بی نام و نشان، توسط افرادی بی نام و نشان تر،هر عمل قبیح و غیر معمولی بر او صورت گرفته است: از لخت و عریان کردن افراد و نشاندن آنها در مقابل یکدیگر تا فحاشی های وقیحانه و ادرار کردن در صورت آنها و رها کردن چشم و دست بسته دختران و پسران در بیابان. اینها کم نبود که خبر از تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاهها نیز رسید. با خود گفتم که سه دهه پس از انقلاب و دو دهه پس از فوت امام به راستی ما به کجا رسیده ایم؟

طبیعی بود که رگهای غیرت به جوش آیند. که مگر می شد با شنیدن این اخبار و گزارش ها آرام نشست و سر راحت بر بالین گذاشت؟ اینچنین بود که دست به نوشتن نامه ای خطاب به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بردم. نوشتم که خبر از تجاوز و شکنجه و انجام اعمال غیر معمول می رسد و من بی هیچ داوری از شما می خواهم که تحقیق کنید و دریابید که آیا چنین فجایعی رخ داده است یا نه؟ این نامه که منتشر شد اما پاسخ آن، هیاهوهای بسیار بود که آغازیدن گرفت و بارانی از دشنام و تهدید بود که بر سر من باریدن گرفت. خطیبان جمعه در اقدامی هماهنگ و برآمده از دستورالعمل های اداری، از تریبون نمازجمعه هرآنچه توانستند علیه من گفتند و به من نسبت دادند. اینچنین بود که تردیدهای من جدی تر شد. با خود گفتم که اگر چنین فجایعی رخ نداده بود می گفتند که رخ نداده است، اما حملاتی بدین صورت غیر معمول از تریبون های کوچک و بزرگ نماز جمعه و فحاشی هایی چنین نامعمول از سوی برخی مطبوعات نشان از آن دارد که آتشی به خرمن عده ای افتاده است. خود را مکلف دیدم که بایستم و از میدان به در نشوم.

نامه ای که به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته بودم برای بررسی در اختیار رئیس قوه قضاییه وقت قرار گرفت و آیت الله شاهرودی نیز دستور پیگیری ماجرا را به دادستان کل کشور،آقای دری نجف آبادی، داد. آقای دری تماسی با من گرفت و مقرر شد تا نماینده ای را نزد من بفرستد. آن نماینده آمد و من از باب نمونه، فردی را که مدعی بود علاوه بر شکنجه مورد تجاوز نیز قرار گرفته است، به ایشان معرفی کردم. نماینده اقای دری نیز تاکید کرد که کسی از ماجرا باخبر نشود تا خللی در روند رسیدگی پدیدار نگردد و حتی در خواست کرد که بازجویی خارج از محل دفتر من و در مکانی دیگر صورت پذیرد که کاملا محفوظ بماند. تا اینجای کار برخوردها معقول بود. تا اینکه پای دادستان اکنون معزول تهران به ماجرا گشوده شد. او تماسی با من گرفت و گفت که نماینده ای را برای بررسی ماجرا به ملاقاتم می فرستد. آن فرد آمد و از من شاهد و نمونه خواست. صحیح آن بود که من مطابق قراری که با نماینده آقای دری گذاشته بودم، می گفتم که به دستور آقای شاهرودی، اکنون آقای دری و نماینده ایشان درحال پیگیری ماجرا هستند و از من خواسته اند که اطلاعات خود را با فرد دیگری درمیان نگذارم. اما از انجا که درکار خود مشکلی نمی دیدم و بنا را بر احقاق حق و تعامل با مسئولان می دیدم، به نماینده دادستان معزول تهران این فرصت را دادم که در اتاقی در دفتر کارم با همان شاهدی که نماینده آقای دری نیز پای سخنش نشسته بود ملاقات کنند و شرح شکوه و شکایت او را بشنوند. گفتم که اگر می خواهید مکان دیگری را برای ملاقات با آن شاهد معین کنید که نماینده دادستان تهران اما برخلاف نماینده آقای دری گفت انجام ملاقات در دفتر خود من را مناسبتر تشخیص داد.

بر خلاف ملاقات اول که به خوبی انجام شد این ملاقات اما صورتی دیگر به خود گرفت. آنچنانکه در اثنای جلسه آن پسر بیرون آمد و گفت که اینها به دنبال چیز دیگری هستند و دعوی پیگیری قضایی ندارند، بلکه در اندیشه برخورد سیاسی و پاک کردن صورت مساله اند. گفت که نماینده دادستان تهران می خواهد که همراه او به پزشکی قانونی بروم. او را مجاب کردم که همراه آنها برود. در راه اما آنها به بازجویی سیاسی خود ادامه داده و به او گفته بودند که تو باید به خاطر خدا و به خاطر خانواده و آبرویت سکوت می کردی و نباید آلت دست سیاستبازان می شدی و بسیاری سخنان دیگر از این دست که اکنون مجال شرح آن نیست.

آن روز گذشت و فردای آن، همان پسر، وحشت زده نزد من آمد و گفت که رفته اند و در محله از خانه و همسایه درباره او تحقیق کرده اند. گفتم وحشت نکن، هدف آنها کشف حقیقت است. پسر اما باری دیگر به من مراجعه کرد و گفت که آنها ماجرا را به پدر او گفته اند و آبرویش رفته است و پدر او مدام گریه می کند. از پسر خواستم که پدرش را نزد من آورد تا با او سخن بگویم و آرامش کنم. آن پسر اما رفت و دیگر خبری از او نشد. پس از مدتی سه شنبه گذشته پدر به سراغ من آمد درحالیکه نگران فرزندش نیز بود. مردی بیش از هفتاد ساله و محترم را دیدم که اندوه از چهره و سخنش می بارید. می گفت ما مسلمان و مذهبی هستیم و چرا با ما چنین کردند؟ عکس هایی را از جیب خود درآورد و نشانم داد تا از سابقه شان گفته باشد. تصویرهایی از زمان جنگ که پسر مجروحش را خوابیده بر تخت بیمارستان نشان می داد، درحالیکه رهبری فعلی – رئیس جمهور وقت- در عیادت از مجروحین بر سر تخت او ایستاده و درحال بوسیدن فرزند مجروح اوست و فرزندش نیز دست خود را بر گردن ایشان انداخته است. می گفت که سابقه ما آن بوده است و امروز ما نیز چنین است. شکوه و شکایت داشت که آبروی ما را در محله برده اند و از کسبه محله نیز درباره ما پرسیده اند. می گفت که من در خانه مان وحشت دارم. او را در ماشینی سوار کرده و درباره پسرش سوال پیچش کرده اند و او هم توضیح داده بود که فرزندش دانشجو و صادق و راستگو است. با این حال به این نیز بسنده نشده بود. می گفت که بعد از این به خانه آمدم و ساعتی بعد زنگ خانه به صدا درآمد. پایین آمدم و در را باز کردم اما کسی نبود، بالا که آمدم دوباره زنگ خانه به صدا درآمد و دوباره در را باز کردم و کسی را ندیدم. این اتفاق برای بار سوم هم افتاده بود و این بار که او در را گشوده بود با موتورسواری روبرو شده بود که در مقابل خانه آنها قرار گرفته و فردی نیز با چهره مهیب بر ترک آن درحال عکس برداری از خانه آنها و داد و فریاد و بدگویی علیه شان در محله بود. پدر می گفت که با این اتفاقات ما در این خانه دیگر امنیت و آرامش نداریم.

گویا اینها ماموران تحقیق بودند که برای کشف حقیقت و دستیاری قضاوت آمده بودند. واین نتیجه و دستاورد ما بود از اولین سندی که در اختیار دستگاه قضایی قرار دادیم. دستگاه قضایی در نظام اسلامی که خود را با رویه حضرت امیر مقایسه می کند، برای تحقیق قضایی به هدف تهدید، موتورسوار مسلح سراغ شاکیان فرستاده بود. شرم است از بردن نام حضرت امیری که برای کندن خلخال از پای یک زن یهودی به خود می پیچید و اسوه عدالت بود و باری نیز که در دادگاه به شکایت یک یهودی حاضر شد و قاضی نام ایشان را به کنیه برد، به اعتراض گفت که در پیشگاه قضاوت، من و این یهودی با هم برابریم.

و من امروز شرح این ماجراها را می گویم تا مردم بدانند و چنین اتفاقاتی را با رفتار علوی قیاس نگیرند. می گویم، تا در تاریخ بماند که چگونه عده ای در این مملکت چادر حیا را دریدند و غیرت دین و کشور را جریحه دار کردند و آیندگان نگویند که این ظلم ها بر فرزندان این آب و خاک رفت اما صدایی برنخواست و کسی فریاد خود را به اعتراض حیایی که دریده شده بود بلند نکرد.

بدین ترتیب حوادثی که از سر یکی از شهود ما گذشت درسی شد تا بقیه شهود را دست و پا بسته در اختیار دادستان معزول تهران قرار ندهیم. دادستان کل کشور آقای دری نیز از سمت خود برکنار شده و بنابراین تمام درها بسته شده بود. این درحالی بود که فحاشی ها علیه مهدی کروبی از تریبون های رسمی و توسط مطبوعاتی که از پول بیت المال ارتزاق می کردند نیز هر روز فزونی می گرفت. اینچنین بود که نامه ای به ریاست جدید قوه قضائیه نوشتم و درخواست دادخواهی و رسیدگی به ماجراها را کردم. در نتیجه ی این نامه بود که کمیته ای سه نفره به دستور ریاست جدید قوه قضاییه تشکیل و مسئول پیگیری حوادث بعد از انتخابات و رسیدگی به شکایات خانواده مصدومین روحی و جسمی شد. جلسه اول تشکیل شد که جلسه خوبی هم بود. در این جلسه علاوه بر سندی که پیشتر در اختیار دادستان تهران و دادستان کل کشور قرار داده بودم، دو سند دیگر نیز ارائه کردم که اکنون بر خود می بینم شرح کامل تری از آنها را برای شما مردم گزارش دهم.

سند دوم که با مدارک کامل نیز همراه بود شرح ماجرای رفته بر خانمی بود که در تظاهرات خیابانی بازداشت شده و آنچنانکه خودش می گفت در ماشین با برآمدگی های جسمی او ور رفته بودند و وقتی که به محل مورد نظر رسیده از او خواسته بودند شلوارش را از پایش درآورد که او نپذیرفته اما آنها او را درحالی که به زمین نیز افتاده بود مجبور به درآوردن شلوارش کرده بودند. در همین اثنا مسئول بالاتری آمده و اعتراض کرده بود که اینجا چه خبر است و ماموران گفته بودند که او از بی حیایی لباسش را درآورده و خود را بر زمین انداخته است تا آبروی ما را ببرد؛ حال آنکه آن زن نیز فریاد می زده و داد و بیداد می کرده است که آنها به زور با او چنین کرده اند. والله اعلم!

سند سوم نیز مربوط به جوانی بود که عضو یکی از گروههای سیاسی قانونی هم بود و مادرش با من تماس گرفته و او را نزد من فرستاده بود.او خودش مدارک پزشکی قانونی و همچنین یک سی دی به همراه داشت که نشانگر ضرب و شتم شدیدش بود. این فرد مدعی نبود که مورد تجاوز قرار گرفته است اما عکس ها نشانگر التهاب و قرمزی مقعد او نیز بود.می گفت که در زیر شکنجه و کتک بیهوش بوده و نمی داند که با او چه کرده اند و اگر مورد تجاوز قرار گرفته نیز نفهمیده است. پزشکی قانونی نیز در این خصوص با تایید التهاب مقعدی، بررسی بیشتر را نیازمند نامه جدید و حکم قضایی دانسته بود. او پنج روز در بازداشت به سربرده بود اما در این چند روز آنچنان به صورت پی در پی مورد ضرب و شتم سنگین قرار گرفته بود که ماموران تصور کرده بودند او مردنی است و بنابراین گفته بودند که می خواهیم تو را به اوین منتقل کنیم اما در نهایت چشم و دست بسته در بیابان رهایش کرده بودند. یاللعجب!

اینها سه سند کتبی بود که در جلسه اول ارائه کردم و درباره دو سند دیگر نیز به صورت شفاهی صحبت کردیم و گفتم که این دو مورد نیز مطرح است اما سندی کتبی در خصوص آنها وجود ندارد. یکی از آنها ترانه موسوی واقعی بود که گفتم خانواده اش به ما راه نمی دهند و بهتر است که شما خود با هدف تحقیق، ماجرا را دادخواهی و پیگیری کنید. شاهد صحت ماجرا هم تلاش مذبوحانه ای بود که عده ای برای ساختن ترانه موسوی قلابی انجام داده بودند. کمیته اگر کارش تحقیق بود باید به سراغ محفل نشینانی می رفت که آن فیلم کذایی را برای پخش در رسانه ملی ساخته بودند؛ همانهایی که به خانواده ترانه موسوی قلابی گفته بودند "شما کاری با ترانه واقعی نداشته باشید، آن را خودمان حل می کنیم". گویی مهدی کروبی همه جرمش این بود که اسرار ماجرای «ترانه» را هویدا کرده و از سناریویی مشابه با سناریوی قتل های زنجیره ای پرده برداشته بود. زبان سرخ او سر سبز روزنامه اعتماد ملی را نیز بر باد داد که به محض افشای این ماجرا روزنامه نیز تعطیل شد. ماجرای ترانه واقعی را آنچنانکه شنیده بودم به صورت شفاهی برای کمیته بازگو کردم. ترانه موسوی به همراه یک دختر و چند پسر دیگر در مقابل مسجد قبا در روز مراسم سالگرد آیت الله بهشتی بازداشت شده بودند. دخترها پس از بازداشت شماره تلفن خانه شان را ردوبدل می کنند تا هریک که آزاد شد خانواده دیگری را از بی خبری بیرون آورد. آنها در همان روزهای بازداشت و درمیانه ضرب و شتم ها و به هنگام انتقال از یک مکان به مکانی دیگر متوجه غیبت ترانه موسوی می شوند. بدین ترتیب آن دختر دیگر وقتی که آزاد می شود با خانواده ترانه و همچنین با کمیته پیگیری تماس گرفته و گفته است که ترانه با ما بوده و مفقود شده است. مادر ترانه اما که گویا بسیار می ترسید گفته بود که دیگر با او تماس نگیرند. این دختر در کمیته پیگیری اینجانب و آقای موسوی نیز حاضر شده و تمام توضیحات لازم را در خصوص ترانه واقعی داده بود. از هیات سه نفره خواستم که حقیقت یابی در خصوص این سند شفاهی را نیز انجام دهند و از آنجا که هویت سناریونویسان درباره ترانه قلابی روشن بود، راههای حقیقت یابی نیز در دسترس و آسان به نظر می رسید. من بر این تصور بودم که در دستگاه قضایی علوی، از ما اشارتی کافی است تا آنها به سر بدوند. والله اعلم!

سند شفاهی دومی که در همان جلسه اول ارائه کردم مربوط به خانمی بود به نام سعیده پورآقایی. گفتم که درباره فردی به این نام هم به من خبرهایی داده اند و می گویند فرزند جانباز است که البته چون خود در خصوص آن خبر نداشتم و خانواده او را ندیده بودم درخصوص او محکم صحبت نکردم و خیلی سطحی از کنار آن گذشتم و در همین حد اشاره کردم که به هرحال برای او در تهران مجلس ختمی هم برگزار شده است. این سست ترین موردی بود که در جلسه اول ما با کمیته سه نفره بدان اشاره شد و خیلی سریع نیز از آن گذشتیم.

دو روز بعد از این جلسه اما در ادامه پیگیری هایم در خصوص این مورد خاص که اطلاع شخصی ام در موردش کمتر بود ملاقاتی داشتم با خانمی که خواهر ناتنی خانم پورآقایی بود. او گفت که پدرشان جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده است. او از من آدرس محل سکونت مادر سعیده را می خواست که زن پدرش بود و می گفت رابطه شان با آنها قطع است و او از محل سکونت آنها خبری ندارد. من نیز از آنجا که آدرسی از خانواده سعیده نداشتم از آقای مقیسه در ستاد آقای موسوی که این گزارش را به ما داده بود آدرس خانواده آنها را طلب کردم که ایشان ندادند از آن رو که روند تحقیقاتشان خراب نشود و آن خانواده نترسند. تلفنی نتوانستم از آقای مقیسه آدرس محل سکونت را بگیرم و درنهایت او را قاتع کردم که شنبه هفته گذشته درجلسه ای با حضور خواهر ناتنی سعیده شرکت کند. بدین ترتیب آقای مقیسه و خواهر سعیده را روبروی هم نشاندمو به سعیده گفتم که انشاءالله خواهرت کشته نشده است که او گفت این عکس منتشر شده متعلق به خواهر اوست و او قطعا کشته شده است. از آقای مقیسه خواستم که آدرس محل سکونت خانواده سعیده را به خواهر ناتنی او بدهد که اگر چنین نکند ابهامی برای خواهر او ایجاد خواهد شد. آقای مقیسه اما در اینجا به من گفت که ماجرای مرگ سعیده و آنچه تاکنون روایت شده بود کمی شک برانگیز است چراکه ما فهمیده ایم پدر او جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده و سعیده چندبار نیز سابقه فرار از خانه داشته است. من گفتم که شما کاری با این نکات نداشته باشید و برای رفع ابهام آدرس را به خواهر ناتنی سعیده بدهید که در نهایت نیز اقای مقیسه آدرس را به ایشان دادند.

این ماجرا گذشت و روز دوشنبه هفته پیش بود که آقای محسنی اژه ای در تماسی از من خواست که در جلسه ساعت دوبعدازظهر کمیته حاضر شوم و بدین ترتیب جلسه دوم کمیته نیز برگزار شد. اعضای کمیته در ابتدای جلسه با اشاره به اینکه می خواهند به بررسی هایشان ادامه دهند بدون آنکه درباره سندهای کتبی ارائه شده و ترانه موسوی هیچ بحثی انجام دهند یکباره از من پرسیدند که آیا گزارش و سخن جدیدی درباره سعیده پورآقایی دارم یا نه؟ که من شرح ماجرای دیدار خود با خواهر او را بازگو کردم و گفتم که نه تنها برخلاف آنچه گفته بودند پدر سعیده جانباز نبوده که شش سال پیش فوت نموده و سعیده چند بار از خانه فرار نیز کرده است و اینکه می گویند در هنگام الله اکبر گفتن به او تیراندازی شده هم صحت ندارد. و نقل کردم که این نکات را آقای مقیسه نیز به من گفته اند و شرح دیدار خود با خواهر ناتنی سعیده و سخنان آقای مقیسه را هم بازگو کردم. جالب اما آنجا بود که در این جلسه به جز این موضوع که از ابتدا نیز من به عنوان سند شفاهی و نه چندان محکم به آن اشاره کرده بودم، صحبتی درباره آن سه سند کتبی نشد و درباره ترانه هم صرفا بحث کوتاهی درگرفت.

در ادامه این جلسه البته بحثی طلبگی هم در گرفت درباره سخنانی که آقای رئیسی در میانه جلسه اول و دوم با خبرنگاران درمیان گذاشته و گفته بود:«اظهارات کروبی باید بررسی شود.» البته آقای خلفی متفاوت از آقای رئیسی از «بررسی اظهارات و مستندات» سخن گفته بود. من بدین ترتیب در جلسه گفتم که آنچه ما با شما درمیان گذاشته بودیم صرفا اظهارات و مدعیات نبود بلکه مستندات بود و درقالب سی دی ارائه شده بود. گفتند سی دی که سند نمی شود و من نیز گفتم که مگر در حین ارتکاب تجاوز می توانسته ام فیلمبرداری کنم که اکنون فیلم آن را در اختیار شما قرار دهم، و مگر من در محل ارتکاب جرم حاضر بوده ام و نخ انداخته ام که اکنون به شما بگویم چقدر فاصله میان آنها بوده است و آیا شما توقع دارید که من آلات جرم و تجاوز را هم ضمیمه پرونده می کردم؟ گفتم که من به دنبال سند آوردن هم نیستم و اینجا محکمه من نیست و اگر هم سندی به شما ارائه کرده ام برای آن بوده است که سرنخی باشد تا بروید و پیگیری کنید و نگذارید که حقی ضایع شود و ظلم کردن، رایج گردد.

بدین ترتیب در این جلسه تنها به دادن یک سند دیگر اکتفا کردم که مربوط بود به خانمی که در خیابان بازداشت شده و همانجا در داخل ماشین ون به او و دختری دیگر تجاوز شده بود. به آنها گفتم که این خانم بسیار وحشت زده ونگران است و گفته است که اگر پدر و مادرم از ماجرا باخبر شوند و بی آبرو شوم خودکشی خواهم کرد. از حساسیت ماجرا آنها را آگاه کردم و گفتم که بر آنهاست تا مراقبت لازم صورت بگیرد و مباد درخصوص این شاهد نیز همچون سندی برخورد شود که در اختیار دادستان معزول تهران قرار دادم واسباب بی آبرویی یک فرد را در خانواده و محله ایجاد کردند. اسناد کتبی این تجاوز را هم در اختیار هیات قرار دادم و البته گفتم که مورد دیگری نیز هست که مربوط به خانم پرستاری است که بازداشت شده و عکس های او را من به دلیل حرمت با دقت نگاه نکرده ام اما همینقدر دیده ام که تمام بدن او در اثر ضرب و شتم سیاه شده بود و او نیز مدعی است که مورد تجاوز قرار گرفته است و اسناد آن را هم جهت تحقیق فردا برایتان می فرستم. و سپس تاکید کردم که ماجرای سند آوردن را در همینجا خاتمه می دهم و همین مقدار سند ارائه شده برای بررسی و روشن شدن ماجرا کفایت می کند.

درحالیکه این جلسه نیز به خوبی پایان یافت اما فردای ان روز به یکباره ورق برگشت. دفتر من و دفتر حزب اعتماد ملی پلمپ و آقایان بهشتی و الویری و داوری بازداشت شدند. هیات سه نفره نیز به جای پیگیری ماجرا گزارشی شتابزده را منتشر کرد. و اکنون که من به گزارش شتاب زده کمیته پیگیری که روز شنبه منتشر شد نگاهی می اندازم یقین پیدا میکنم که اعضای این کمیته نیز دستور داشته اند که سروته ماجرا را جمع کنند و آنها نیز چنین شتابزده ماجرا را جمع کرده اند.اما دو نکته در خصوص گزارش آنها:

در این گزارش سخنانی از زبان من روایت شده است که من نگفته ام و درمقابل، در این گزارش هیچ اشاره ای به بعضی مطالب که من از زبان برخی شاهدان گفته بودم و بسیار وقیحانه بود همچون سخنانی كه فاعل در هنگام تجاوز برزبان می آورده، نیز نشده است.

نویسندگان شتابزده این گزارش مدعی شده اند كه اینجانب هیچ مدرك و سندی مبنی بر تجاوز وانجام اعمال خلاف عرف در بازداشتگاهها تا پیش از نوشتن نامه ام به رئیس مجمع تشخیص دردست نداشته ام. یاللعجب كه آقایان از زبان ما سخن می گویند و برای خود می برند و می دوزند. مهدی كروبی آنگاهی نامه به رئیس مجمع تشخیص نوشت كه بسیاری چهره های موجه به او مراجعه كرده و برخی بازداشت شدگان نیز به او پناه آورده و از آنچه بر آنها و دیگران گذشته بود خون گریستند. اگرچه این چهره ها شجاعت بسیار به خرج دادند كه در سیلاب تهدیدها و فحاشی ها و در میانه ارعاب های گسترده حاضر شدند نزد فرد بی پناهی همچون مهدی كروبی بیایند و من همینجا شجاعت آنها را می ستایم.

در حالی که در این گزارش به اولین سند کتبی ارائه شده صرفا به اندازه پانزده سطر روزنامه ایو به دومین سند کتبی در حد هفت سطر روزنامه ای و به سومین نیز در حد پنج خط اشاره شده و کوچکترین اشاره ای نیز نشده است به چهارمین سند کتبی که در جلسه دوم ارائه گشت و درحالیکه درباره اولین سند شفاهی یعنی ترانه موسوی نیز فقط چهار خط روزنامه ای در این گزارش آمده است، بیش از دویست سطر روزنامه ای این گزارش که بخش اعظم آن را تشکیل می دهد مربوط به دومین سند شفاهی ما یعنی سعیده پورآقایی است که از قضا خود تشکیک کامل را بر آن وارد کرده بودیم. حال اگر بگوییم که این جنازه را کدام مقام دولت جمهوری اسلامی در اختیار خانواده آنها گذاشته است و اجازه دیدن جنازه را حتی به نماینده ستاد آقای موسوی نیز نداده بودند آیا ساختگی بودن کل ماجرا جهت انحراف پیگیری ها را به اذهان متبادر نمی شود؟ این ظن آنگاهی تقویت می شود که می بینیم همین ماجرای مشکوک، ملاک نوشتن کلیت گزارش شتابزده هیات سه نفره نیز قرار گرفته است.

البته باید در همینجا اشاره کنم که چه خوشحالم این کمیته به سراغ سند کتبی چهارم که در اختیار آنها قرار داده بودم نرفتند و حقیقت یابی خود را به همین مقدار محدود کردند و حداقل زندگییک فرد دیگر و آبروی او را به بازی نگرفتند. جای شکرش باقی است و خدا را شاکرم.

کمیته سه نفره در پایان گزارش شتاب زده خود خطاب به ریاست قوه قضائیه خواستار برخود عادلانه و قاطع با اینجانب شده است. و بدین ترتیب نتیجه حق جویی قوه قضائیه چوبی شد که بر سر مهدی کروبی فرود آمد. من اما بسیار خوشحالم و از این فرصت استقبال می کنم و آن را هدیتی الهی می دانم؛ باشد که امکانی پیش آید تا بتوانم به صورت مبسوط پرده از جزئیات این اسناد و اسناد دیگری که موجود است بردارم و بازگو کنم آنچه را که تا امروز نگفته ام و صدایی باشم برای حق خواهی. خرسندم اگر فرصتی دیگر به وجود آید تا من دامن جمهوری اسلامی را از این فجایع و بسیاری حوادث دیگر که بعد از رحلت امام پیش آمد و بر این مملکت گذشت پاک کنم.

مهدی کروبی امروز می داند و به یقین فهمیده است که انگشت بر جای خوبی گذاشته است. آنچنانکه از این هیاهوها و شتابزدگی ها برمی آیدمشخص است که قبای آقایان لای در مانده است. توصیه حضرت امیر بود به مالک اشتر که به گونه ای حکومت کن که یک مظلوم حق خود را بدون لکنت زبان از ظالم بگیرد. ما کجا و توصیه های حضرت امیر کجا؟ فرزند مرحوم مطهری می گوید که خانمی به خانه ملت آمده و نزد او شکایت آورده که بر پسر او در بازداشتگاه چه گذشته است و بعد از آن، چنان با آن خانواده برخورد کرده اند که آن زن، خود تماس مجدد گرفته و گفته است که ما هیچ شکایتی نداشته ایم و به قول ما لرها"خر ما از کرگی دم نداشت". این همان گرفتن حق بدون لکنت زبان است که توصیه حضرت امیر به مالک بود! مشخص است که تدبیر امور چه سمت و سویی به خود گرفته است. هیاهوها و هتاکی های آغشته به تهدید در هفته های گذشته تا آنجا فزونی گرفت که خانواده هایی نیز نزد من آمدند و خواستند که پیگیری ها را ادامه ندهیم و از عاقبت خود می ترسیدند و می گفتند که تو نه فقط برای خود که برای ما نیز دردسر ایجاد خواهی کرد. البته وقتی دختر یک زندانی را بازداشت می کنند و سپس این دختر عفیفه را شبانه، چشم بسته در بیابان رها می کنند تا آنجا که صدای یک روزنامه مستقل اصولگرا هم در می آید و می نویسد که این دختر را با چادر پاره در بهشت زهرا رها کرده اند، باید فهمید که تدبیر ملک و عدل در این مملکت به دست چه کسانی افتاده است و باید حق داد به آنهایی که نگران آینده خود هستند.

وقاحت اما به آنجا رسیده است که به جای مجرمان و مباشران و مسبان این مظالم، مهدی کروبی را می خواهند محاکمه کنند. غافل از آنکه محکمه واقعی در میان مردم است و باید به میان مردم رفت و دید که آنها چه کسی را محکوم می کنند و چه کسی را صدای حق خواهی خود می دانند. خدایا به تو پناه می برم از این فجایعی که جمعی مسبب آن بوده اند و نه تنها مایه ننگ جمهوری اسلامی که مایه ننگ ایران شده است و از این آبرویی که از عدالت و قضای اسلامی رفته است.

هیات سه نفره کار خود را پایان داد و خواستار برخورد قضایی با اینجانب شد و من اما قضاوت درباب خود را به داوری مردم و محکمه الهی وامی گذارم و نامه نگاری های خود در این خصوص را در همینجا پایان می دهم. اگرچه این توصیه را نیز با ریاست محترم قوه قضائیه باید درمیان بگذارم که مبادا در مسیر قاضی القضاتی، تحت تاثیر اراده های تحمیلی و بیرونی قرار بگیرند و از مسیر عدالت خارج شوند. چه آنکه ایشان در قیاس با دو رئیس پیشین این قوه از امتیازی ویژه برخوردارند و آن فرزندی آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی و دامادی آیت الله العظمی وحید خراسانی است. امیدوارم که کارنامه قضایی آیت الله لاریجانی به گونه ای نباشد که در پایان دوران ریاست ایشان بر قوه قضا لطمه ای به ساحت مرجعیت وارد شود.

والله اعلم بالذات الامور

مهدی کروبی

در ۲۳:۵۲

شبکه جنبش راه سبز(جرس):آیت الله العظمی حسینعلی منتظری در نامه ای خطاب به مراجع عظام تقلید، علماء قم ، نجف ، مشهد مقدس ،‏ ‏تهران ، اصفهان ، تبریز، شیراز و سایر بلاد اسلامى ضمن حکومت فعلی در ایران را«حکومت ولایت نظامی نامید، و اعلام کرد که«همه مى‎دانند مدافع سرسخت حاكمیت دینى و از پایه گذاران‏ ‏ولایت فقیه - البته نه به شكل مرسوم فعلى ، بلكه به گونه اى كه مردم او را‏ ‏انتخاب نمایند و بر كارهاى او نظارت داشته باشند - بوده ام و در راه تحقق‏ ‏آن در بعد علمى و عملى تلاش زیادى نموده ام ، اكنون در مقابل مردم آگاه‏ ‏ایران به خاطر ستم هایى كه تحت این نام و عنوان بر آنان مى‎رود احساس‏ ‏شرمندگى كرده و خودم را در پیشگاه خداوند بزرگ مسئول و در مقابل‏ ‏خون هاى ریخته شده شهداى عزیز و تجاوزات به حقوق مردم بیگناه‏ ‏مورد عتاب مى‎بینم.»


آیت الله العظمی منتظری با اشاره به اینکه«حوادث و فجایع ماههاى اخیر‏ ‏كه پس از انتخابات ریاست جمهورى در كشور و در مرئى و مسمع‏ ‏حضرات مراجع و علماى محترم رخ داد زنگ خطرى است براى روحانیت‏ ‏و مرجعیت» خطاب به آن ها نوشته است«به یقین حضرات مراجع و علماى محترم قلبا از این‏ ‏منكراتى كه به نام دین و مذهب انجام مى‎شود نگران و ناراحت مى‎باشند‏ ‏و بعضا اقداماتى نیز نموده اند، اما آیا با توجه به مفاد حدیث شریف نبوى‏ ‏كه اظهار علم را واجب دانسته ، این مقدار كفایت مى‎كند؟»

آیت الله العظمی منتظری با یادآوری اینکه« حاکمیت از سکوت مراجع بهره برداری می کند» تاکید کرده است که«پس آیا سزاوار است در‏ ‏امور مهمه اى كه به حیثیت و آبروى دین و مذهب و تأمین حقوق اقشار‏ ‏عظیمى از مردم و نیز دیندارى و حفظ اعتقادات مذهبى جوانان مربوط‏ ‏است سكوت كرده به نحوى كه بین مردم چنین تلقى شود كه خداى ناكرده‏ ‏مراجع و روحانیت موافق و موید كارهاى خلافى هستند كه به گوشه اى از‏ ‏آنها اشاره شد؟»

‏متن کامل پیام آیت الله العظمی منتظری چنین است:


بسم الله الرحمن الرحیم ‏


‏(الكافى ، ج 1، ص 54)‏
‏عن رسول الله (ص) : " اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهر العالم علمه ..."‏

‏حضرات مراجع عظام تقلید و علماى اعلام قم ، نجف ، مشهد مقدس ،‏ ‏تهران ، اصفهان ، تبریز، شیراز و سایر بلاد اسلامى دامت بركاتهم

‏ ‏
‏ ‏پس از سلام و تحیت ، این جانب با توجه به شرایط جارى در كشور و‏ ‏مظالمى كه هر روز شاهد آن هستیم و كارهاى خلافى كه به نام دین و‏ ‏مذهب تشیع انجام مى‎شود شرعا خود را موظف مى‎دانم از روى‏ ‏خیرخواهى و احساس خطر جدى نسبت به مصالح دین و كشور، و از باب‏ (و ذكر فان الذكرى تنفع المومنین ) امورى را یادآور شوم :

‏ ‏
‏ ‏1 - همه مى‎دانیم كه انقلاب ما یك انقلاب دینى و ارزشى بود و هدف‏ ‏اصلى از آن با تحمل آن همه مصیبت ها، سختى ها، تبعیدها، زندان ها و‏ ‏شكنجه ها، تنها تغییر اشخاص حقیقى حاكمیت و تغییر صورى در بعضى‏ ‏امور جزئى نبود; بلكه مقصود حاكمیتى بود كه در تمام عرصه ها به عقائد،‏ ‏اخلاق و احكام شرع مبین پایبند بوده و معتقد و عامل به آنها باشد; و در‏ ‏پرتو آن حاكمیت ، ایمان ، مكارم اخلاق ، عدالت و آزادى از استبداد و‏ ‏خفقان ، محقق شده ، حقوق اقشار مختلف مردم تأمین گردیده و مظالم و‏ ‏تجاوز به حقوق آنان ریشه كن شود، و ملت ما از این جهات احساس‏ ‏راحتى و آسایش نماید و در مقابل سایر ملتها سربلند و الگوى تحقق‏ ‏عدالت ، عزت ، كرامت و ارزشهاى انسانى باشد. هدف این نبود كه فقط‏ ‏نام و نشان و شعارها تغییر كند ولى عملا همان مظالم و انحرافات رژیم‏ ‏گذشته و تجاوزات به حقوق به شكل دیگرى به عنوان حاكمیت دینى و‏ ‏ولایت فقیه جریان پیدا كند.

‏ ‏این جانب كه همه مى‎دانند مدافع سرسخت حاكمیت دینى و از پایه گذاران‏ ‏ولایت فقیه - البته نه به شكل مرسوم فعلى ، بلكه به گونه اى كه مردم او را‏ ‏انتخاب نمایند و بر كارهاى او نظارت داشته باشند - بوده ام و در راه تحقق‏ ‏آن در بعد علمى و عملى تلاش زیادى نموده ام ، اكنون در مقابل مردم آگاه‏ ‏ایران به خاطر ستم هایى كه تحت این نام و عنوان بر آنان مى‎رود احساس‏ ‏شرمندگى كرده و خودم را در پیشگاه خداوند بزرگ مسئول و در مقابل‏ ‏خون هاى ریخته شده شهداى عزیز و تجاوزات به حقوق مردم بیگناه‏ ‏مورد عتاب مى‎بینم . بسیارى از افراد با سابقه در انقلاب از طریق نامه ،‏ ‏ایمیل و یا حضورا به من مى‎گویند: حاكمیت دینى كه شما وعده آن را به‏ ‏مردم مى‎دادید و ولایت فقیه را مجرى آن مى‎دانستید و مى‎خواستید آن را‏ ‏به پا دارید همین است كه امروز ما آن را مشاهده مى‎كنیم ؟ در حالى كه‏ ‏آنچه مشاهده مى‎شود در واقع حكومت ولایت نظامى است نه‏ ‏ولایت فقیه .

‏ ‏
‏ ‏2 - حضرات مراجع و علماى اعلام ، خوب مى‎دانند كه در طول تاریخ‏ ‏پیوسته آنان ملجأ و پناهگاه مردم در مقابل تجاوزات و مظالم حكومت ها‏ ‏بوده اند، و این افتخار را داشته اند كه در مقابل حكومت هاى جائر و در‏ ‏كنار مردم و مدافع شریعت و حقوق اقشار ستم دیده باشند و در این راه‏ ‏صدمات و محرومیت هایى را متحمل شده اند. جزاهم الله عن الاسلام خیر‏ ‏الجزاء.

‏ ‏البته پس از پیروزى انقلاب ، متأسفانه این سابقه درخشان و نورانى به‏ ‏واسطه اعمال خلافى كه در حكومت انجام گرفت و چه بسا روحانیت هم‏ ‏در آن نقش نداشت ولى به علت كوتاهى در نهى از منكر در معرض تحول‏ ‏و خطر جدى قرار گرفت و با دور شدن از اخلاق و گاه در عمل با تحكیم‏ ‏تئورى "هدف وسیله را توجیه مى‎كند" انحراف در مسیر انقلاب و دور‏ ‏شدن از اهداف اولیه آن ، آغاز و این خطر جدى تر شد تا آنجا كه امروز با‏ ‏تأسف باید گفت به پایگاه معنوى و مردمى روحانیت و مرجعیت و به تبع‏ ‏آن به اسلام و مذهب كه به طور سنتى متكى به روحانیت و عجین با آن‏ ‏بوده و از آن راه ترویج مى‎گردیده ، ضربه زیادى وارد شده است كه معلوم‏ ‏نیست چگونه و چه زمانى قابل جبران مى‎باشد!

‏ ‏عجین بودن مذهب و عالمان و متخصصان دینى كه امرى مقبول و معقول و‏ ‏مورد تأیید مردم مسلمان است موجب شده است كه هر آسیب وارد بر‏ ‏روحانیت ، قهرا متوجه اسلام و مذهب نیز باشد.

‏ ‏در چنین وضعیتى مسئولیت مراجع محترم و روحانیت شیعه سنگین تر‏ ‏خواهد بود; زیرا علاوه بر وظایف عمومى آنان كه لازمه رشته تخصصى‏ ‏آنان و توجه مردم به روحانیت و مرجعیت است ، وظیفه دفاع از حیثیت‏ ‏مذهب و تطهیر دامن آن از كارهاى خلافى كه حاكمیت به نام مذهب انجام‏ ‏داده و مى‎دهد نیز بر عهده آنان خواهد بود; زیرا كارهاى خلاف شرعى كه‏ ‏خلاف اهداف اولیه انقلاب هم مى‎باشد و به نام دین و مذهب انجام‏ ‏مى‎گیرد از مصادیق بارز بدعت است . بدعت منحصر به تشریع و وارد‏ ‏كردن رسمى حكم غیر دینى در دین نیست ، بلكه شامل هر كار خلاف‏ ‏شرعى كه به نام شرع و مذهب انجام گردد نیز خواهد بود.

‏ ‏در آیه 71 سوره توبه مى‎خوانیم : (والمومنون والمومنات بعضهم‏ ‏اولیاء بعض ، یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر) به مقتضاى‏ ‏جمع محلى به الف و لام استغراق ، همه مومنین و مومنات نسبت به‏ ‏یكدیگر در حد امر به معروف و نهى از منكر ولایت دارند; پس علماء‏ ‏اعلام به طریق اولى داراى این ولایت مى‎باشند و نباید ساكت باشند. و‏ ‏در وصیت مولا امیرالمومنین (ع ) مى‎خوانیم : "لا تتركوا الامر بالمعروف‏ ‏والنهى عن المنكر فیولى علیكم شراركم ثم تدعون فلا‏ ‏یستجاب لكم " (نهج البلاغه ، نامه 47) ترك امر به معروف و نهى از منكر‏ ‏و بى تفاوت بودن مردم در برابر كارهاى خلاف ، طبعا موجب سلطه اشرار‏ ‏است و دعاء فقط دردى را دوا نمى كند.

‏ ‏
‏ ‏3 - با توجه به آنچه گفته شد متذكر مى‎شوم : حوادث و فجایع ماههاى اخیر‏ ‏كه پس از انتخابات ریاست جمهورى در كشور و در مرئى و مسمع‏ ‏حضرات مراجع و علماى محترم رخ داد زنگ خطرى است براى روحانیت‏ ‏و مرجعیت . در این حوادث حق كشى ها، ظلم ها، تخلفات فراوان به نام دین‏ ‏و با تأیید بخش اندكى از روحانیون حكومتى و وابسته انجام شد و به‏ ‏دنبال آن ، اقشار وسیعى از مردم معترض طبق حق شرعى و قانونى و بر‏ ‏اساس اصل بیست و هفتم قانون اساسى با انتخاب مسالمت آمیزترین راه ،‏ ‏اعتراض خود را به حاكمیت ابلاغ كردند و حاكمیت به جاى این كه به نداى‏ ‏حق طلبانه مردم پاسخ مثبت و معقول دهد و درصدد تأمین حقوق تضییع‏ ‏شده آنان برآید جمعیت چند میلیونى را آشوبگر و اغتشاشگر و عوامل‏ ‏بیگانه نامید و به بدترین وضع و با خشونت كامل مردان و زنان بى دفاع را‏ ‏مورد ضرب و شتم و سركوب قرار داد و عده زیادى را بازداشت و گروهى‏ ‏را در خیابانها و عده اى را در زندان هاى مخوف به شهادت رساند.

عجب این كه حاكمیت با تكیه بر نیروى نظامى و انتظامى و كشیدن اسلحه‏ ‏بر روى مردم بى پناه و بى سلاح آنان را شهید و یا زندانى نموده ولى در‏ ‏نهایت مردم را محارب نامیدند. خود بحران ایجاد كرده و نظام را به‏ ‏مخاطره انداخته ولى مردم و پایه گذاران نظام را اغتشاشگر و مخالف‏ ‏نظام مى‎نامند.

‏ ‏همزمان با سركوب مردم ، تعدادى از فعالان سیاسى و نخبگان كشور كه هر‏ ‏كدام از آنان سال ها در جمهورى اسلامى خدمات با ارزشى داشته اند را‏ ‏بازداشت و با طرح هاى از پیش تعیین شده بر خلاف شرع و قانون ، شروع‏ ‏به پرونده سازى و گرفتن اعترافات دروغ و سپس نمایش آنها در‏ ‏دادگاههاى فرمایشى غیر شرعى و غیر قانونى نموده و در نتیجه آئین‏ ‏قضایى اسلام را مورد مسخره جهانیان قرار داده است ; و به جاى مجازات‏ ‏جدى آمران و عاملان آن همه جنایت ، فقط با وعده دادن مجازات آنان ،‏ ‏همچون وعده بر مجازات آمران و عاملان قتل هاى زنجیره اى ، به‏ ‏بازداشت افراد خدمتگزار دیگر و فشار بر دو كاندیداى محترم‏ ‏حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدى كروبى و جناب آقاى مهندس‏ ‏میرحسین موسوى - دام توفیقهما و حفظهما الله تعالى - و بستن دفاتر و‏ ‏روزنامه هاى آنان و بازداشت همفكران و همكاران معزز آنان و متهم‏ ‏نمودن افراد صدیق و خدوم در رسانه هاى وابسته حكومتى نموده و حتى‏ ‏از جایگاه مقدس نماز جمعه به امور واهى و دروغ همچنان ادامه مى‎دهند‏ ‏كه نهایت این روند موجب تخریب بیشتر اعتقاد مردم به روحانیت و‏ ‏مرجعیت شیعه و اسلام عزیز خواهد شد.

‏ ‏در چنین شرایطى است كه مردم مسلمان ما از امثال حضرات مراجع و‏ ‏علماى محترم و این حقیر انتظاراتى دارند كه با توجه به وظیفه سنگینى كه‏ ‏شریعت مقدسه بر دوش عالمان دینى قرار داده است و نیز مسئولیت سنتى‏ ‏و تاریخى مرجعیت و روحانیت انتظار بجایى است . مردم مى‎گویند: این‏ ‏ظلم ها و حق كشى ها و بدعت ها اگر خلاف اسلام است ، چرا مراجع محترم و‏ ‏علماى دین كه حافظ دین و مذهب و حصن اسلام و شریعت و مدافع حقوق‏ ‏مردم و مبین احكام شریعت و از جمله امر به معروف و نهى از منكر و‏ ‏اظهار مخالفت با خلاف ها و بدعت ها هستند، در مقابل این همه بدعت ها و‏ ‏كارهاى خلافى كه به نام دین و مذهب انجام مى‎شود به پیروى از دستور‏ ‏پیامبر اسلام (ص ) اظهار علم و مخالفت صریح با بدعت ها نمى كنند؟ و آیا‏ ‏این همه مظالم و حق كشى ها و جنایات از بیرون آوردن خلخال از پاى یك‏ ‏زن یهودى توسط سربازان معاویه كمتر است كه مولاى متقیان حضرت‏ ‏على (ع ) فرمود: اگر مرد مسلمانى از غصه آن بمیرد نباید ملامت شود؟!‏ (نهج البلاغة ، خطبه 27). به یقین حضرات مراجع و علماى محترم قلبا از این‏ ‏منكراتى كه به نام دین و مذهب انجام مى‎شود نگران و ناراحت مى‎باشند‏ ‏و بعضا اقداماتى نیز نموده اند، اما آیا با توجه به مفاد حدیث شریف نبوى‏ ‏كه اظهار علم را واجب دانسته ، این مقدار كفایت مى‎كند؟

‏ ‏
‏ ‏4 - حضرات مراجع محترم به قدرت و نفوذ كلام خود در حاكمیت توجه‏ ‏دارند و خوب مى‎دانند كه حاكمیت در حفظ مشروعیت خود به آنان نیاز‏ ‏دارد و از این رو اینك آنان را هرچند به حسب ظاهر به رسمیت مى‎شناسد‏ ‏و از آنان ترویج مى‎كند، و نیز مى‎دانند كه حاكمیت از سكوت آن حضرات‏ ‏در قبال كارهاى خلاف خود بهره بردارى مى‎كند، پس آیا سزاوار است در‏ ‏امور مهمه اى كه به حیثیت و آبروى دین و مذهب و تأمین حقوق اقشار‏ ‏عظیمى از مردم و نیز دیندارى و حفظ اعتقادات مذهبى جوانان مربوط‏ ‏است سكوت كرده به نحوى كه بین مردم چنین تلقى شود كه خداى ناكرده‏ ‏مراجع و روحانیت موافق و موید كارهاى خلافى هستند كه به گوشه اى از‏ ‏آنها اشاره شد؟

‏ ‏
‏ ‏در خاتمه یادآور مى‎شوم : این جانب هنوز از اصلاح امور مأیوس نشده ام‏ ‏و به نظر مى‎رسد مراجع عظام تقلید مى‎توانند ترتیبى دهند تا با راهنمایى‏ ‏و ارشاد آنان و با همفكرى با دو كاندیداى محترم ریاست جمهورى و‏ ‏نمایندگان عاقل و معتدل و كارشناس متدین و امین از طرف نظام ،‏ ‏راههاى برون رفت از این بحران بزرگ را كه براى جمهورى اسلامى و‏ ‏مشروعیت آن پیش آمده است بررسى كرده تا آنچه را مصلحت دیدند‏ ‏صادقانه با اشراف حضرات مراجع مورد عمل قرار گیرد. و بالاخره‏ ‏حاكمان ، سیاست یك بام و دو هوا و به كیش خود خواندن و طرد كردن‏ ‏دیگران را نه به طور موقت ، بلكه براى همیشه رها كنند و مردم را كه‏ ‏صاحبان اصلى حكومتند از روى صدق و به دور از شعار ارج نهند و آراء‏ ‏آنان را مورد نظر و عمل قرار دهند و اسلامیت و جمهوریت حقیقى و‏ ‏عدالت واقعى را اجرا نمایند. براى انسان اقرار به اشتباه ننگ نیست ، زیر‏ ‏بار حق نرفتن ننگ است .

‏ عظمت اسلام و مسلمین و عزت و كرامت مردم ایران و سلامتى و توفیق‏ ‏بیشتر شما را از خداوند بزرگ مسألت دارم .

‏23 رمضان المبارك 1430 - ‏1388/6/22‏‏
‏قم المقدسة - حسینعلى منتظرى

برچسب‌ها: در ۱۳:۲۷
به گزارش سحام نیوز به نقل از خبرآنلاین منصور ارضی در دروغی تازه و این بار بامزه تر از همیشه ادعا کرد ۱۰۰ نفر دختر و پسر را به استخری از مشروب برده اند و پس از تجاوز آنها به یکدیگر و مصرف مواد مخدر به میان جمعیت آمده اند و زده اند و کشته اند!
منصور ارضی همچنین در توهینی دیگر به ملت ایران افزود: با ورود ماهواره به خانه ها شرایط به گونه ای شده است که ادعای تجاوز هم برای عده ای افتخار شده است.

ارضی که مجالس روضه خانی را محلی برای حمله به مخالفان احمدی نژاد تبدیل کرده است از کسانی که در مراسم شب قدر در مسجد ارگ شرکت کرده بودند خواست تا برای پایان یافتن حوادث اخیر، مرگ عاملان اصلی جریانات مخالف را از خدا بخواهند.

منصور ارضی در مراسم شب نوزدهم بدون اشاره به کشتار مردم و جنایت های صورت گرفته توسط حکومتگران گفت: عامل اتفاق های اخیر این جوان های خام نیستند بلکه آنها رهبرانی داشته اند که قصد داشتند آبروی نظام مقدس جمهوری اسلامی را بریزند.
ارضی با توهین بی محابا به شیخ مهدی کروبی، تصریح کرد: همانطور که رهبری فرمودند رای دادن به هر یک از ۴ نفر کاندیدای ریاست جمهوری برای رای دهنده مسئولیتی ندارد و نیازمند توبه نیست.
گفتنی است منصور ارضی که مداح اختصاصی برخی مقامات عالی رتبه و احمدی نژاد محسوب میگردد با چراغ سبز این مقامات مجالس مذهبی را به محلی برای دروغپراکنی و توهین های سخیف به بزرگان انقلاب همچون کروبی موسوی خاتمی و هاشمی تبدیل نموده است.
برچسب‌ها: در ۱:۵۶
شما حاضر بودید آبروی خدا برود اما آبروی شما نرود. مردم به دیانت و نبوت پشت کنند اما به ولایت شما پشت نکنند. شریعت و طریقت و حقیقت مچاله شوند اما ردای ریاست شما چین و چروک نخورد. اما خدا نخواست. دل های سوخته و لب های دوخته و خون های ریخته و دست های بریده و دامان های دریده نخواستند و نگذاشتند. پاکان و پارسایان و پیامبران نخواستند. محرومان و مصلحان و ستم کشیدگان و ستم ستیزان نگذاشتند

بنام خدا

عروسی خونین پایان یافت و داماد دروغین به حجله در آمد.
صندوق ها بر خود لرزیدند و دیوان در تاریکی رقصیدند.
قربانیان در کفن های سپید به نظاره ایستادند و زندانیان با دست های بریده کف زدند
و جهانیان یک چشم خشم ویک چشم نفرت، داماد را بدرقه کردند.
چشم روزگار فاش گریست و خون از سر ایوان جمهوری گذشت.
شیطان خندید و آنگاه ستاره ها خاموش شدند و فضیلت به خواب رفت.

آقای خامنه ای،

که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای؟
ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده

وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
که خفته ای تو در آغوش بخت خوابزده

درین قحط سال فضیلت و عدالت همه از شما شاکی اند و من از شما متشکرم. "زان یار دلنوازم شکری است با شکایت." نه اینکه شکایتی نداشته باشم. دارم و بسیار دارم اما آنها را با خدا در میان نهاده ام. گوشهای شما چندان از ستایش و نوازش مداحان پر و سنگین شده است که جایی برای صدای شاکیان ندارد. ولی من از شما بسیار متشکرم. شما گفتید که "حرمت نظام هتک شد" و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم. آفرین بر شما که نکبت و ذلت استبداد دینی را اذعان و اعلام کردید.

شادم که آخر الامر آه سحرخیزان به گردون رسید و آتش انتقام الهی را برافروخت. شما حاضر بودید آبروی خدا برود اما آبروی شما نرود. مردم به دیانت و نبوت پشت کنند اما به ولایت شما پشت نکنند. شریعت و طریقت و حقیقت مچاله شوند اما ردای ریاست شما چین و چروک نخورد. اما خدا نخواست. دلهای سوخته و لبهای دوخته و خونهای ریخته و دست های بریده و دامانهای دریده نخواستند و نگذاشتند. پاکان و پارسایان و پیامبران نخواستند. محرومان و مصلحان و ستم کشیدگان و ستم ستیزان نگذاشتند.

"پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن،" قصه جمهوری ولایی شما بود. و اینک خدا را شکر که پرده عصمت دروغین این دیو دریده شد. رازش فاش و مشتش باز شد و تردامنی اش بر آفتاب افتاد. و جهانیان با خشم و حیرت آن را برهنه مشاهده کردند.

آقای خامنه ای،

می دانم که روزهای تلخ و سختی را می گذارنید. خطا کرده اید، خطایی سخت. تدبیر این خطا را من دوازده سال پیش به شما نشان دادم. گفتم آزادی را چون روش برگیرید. از حق بودن و فضیلت بودنش بگذرید. آن را برای رسیدن به حکومتی کامیاب به کار گیرید. این را که می خواهید؟. چرا شیپور را از سر گشاد می زنید؟ چرا میان مردم عسسان و خفیه نویسان و جاسوسان می گمارید تا ضمیر آنان را بخوانند یا به حیله و ترفند، سخنی از زیر زبانشان بکشند، و راست و دروغ و نارس و ناقص بشما گزارش دهند؟ مطبوعات را، احزاب را، انجمن ها را، ناقدان را، مفسران را، معلمان را، نویسندگان را ... آزاد بگذارید ، مردم به صد زبان حکایت خود را آشکارا خواهند گفت و پنجره های خبر و نظر را بر روی شما خواهند گشود وشمارا در تدبیر ملک وتنظیم نظام یاری خواهند کرد. مطبوعات را خفه نکنید. آنها ریه های جامعه اند. اما شما از بیراهه و کژراهه رفتید. و اینک در طلسم تهلکه ای افتاده اید و قربانی نظام بسته ای شده اید که دیرگاهیست خود آن را آفریده اید، که نه نقد در آن می روید نه نظر، نه علم نه خبر. گمان می کنید با خواندن بولتن های محرمانه و گوش کردن به مشاوران گوش به فرمان، خبرهای کامل و جامع را به چنگ می آورید. اما هم انتخاب خاتمی هم انتخاب سبز موسوی باید به شما نموده باشد که افیون استغنا وافسون استبداد، زیرکی و دانایی را از شما ستانده است. و اینک برای جبران آن گناه ناشی از جهل ناشی از استبداد، دست به ارتکاب گناهان بزرگتر می زنید. و خون را به خون می شوئید مگر طهارتی حاصل کنید.

خیانت و تقلب کم بود دست به قتل و جنایت بردید، خیانت و جنایت بس نبود تجاوز به زندانیان را بر آن افزودید، قتل و تجاوز و تقلب هنوز کم بود تهمت های جاسوسی و ناموسی را هم بر آن اضافه کردید. درویشان و روحانیان و نویسندگان و دانشجویان را هم امان ندادید و از دم تیغ گذراندید. عاقبت هم به جانیان و بانیان جایزه دادید و به ریش همه خندیدید و ریش سرباز بی نوایی را گرفتید که چرا ماشین ریش تراشی را به سرقت برده است!
از صبر خدا در شگفت بودم. می دانستم که

لطف حق با تو مداراها کند
چونکه از حد بگذرد رسوا کند

می دانستم که مادران داغدار و پدران سوگوار در خفا می سوزند و می گریند و به زبان حال و قال با خدا می گویند:

ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا ( خداوندا ما را از این محیط پرستم نجات بخش وبرای ما یاوری بفرست.)

می دانستم که "چه دست ها که ز دست تو بر خداوند است." زندانها معبد بود و عابدان روز و شب در سجود، سقوط ولایت جایر را از خدا به دعا می خواستند (و می خواهند).

ندای آقا سلطان که به خاک شهادت افتاد و حنجره اش به گلوله ستم سوراخ شد به درگاه سلطان عالم نالیدم که بازهم ندای خلایق را نمی شنوی؟ چون عیسی بر صلیب گله کردم که "خدایا چرا ما را رها کرده ای"، مگر سیاهکاران را نمی بینی که سبزها را سرخ کرده اند، مگر عبوسان و ترش رویان را نمی نگری که شیرینی ها را تلخ کرده اند، سوختن خرمن امنیت و کرامت انسان را می نگری و ذلت اعتراف زندانیان و شوکت شریرانه ستمگران را می بینی و بازهم استغنا می ورزی؟

تا روزی که آن اقرار مجبورانه و مکروهانه یعنی آن کلمات سه گانه را شنیدم: "هتک حرمت نظام"، که چون حدیث سرو و گل و لاله و چون ثلاثه غساله جان بخش بود. گویی کلمات آن خطیب نبود. کلمات تو بود خدایا که در خطابه جاری شد. دانستم که دست به کار اجابت شده ای و باد را فرمان داده ای تا آتش را به کشتزار فرومایگان ببرد. سجده کردم و سپاس گزاردم که

آفرین ها بر تو بادا ای خدا
بنده خود را ز غم کردی جدا

آتشی زد او به کشت دیگران
باد آتش را به کشت او بران

آقای خامنه ای،

می خواهم به شما بگویم دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است، آبرویش به یغما رفته است و طشت رسوائیس از بام تاریخ افتاده است. کشف عورت شده است. خدا هم از شما رو گردان شده و ستاریت خود را باز گرفته است. آن دلیری ها که در کنج خلوت و در پرده تزویر می کردید فاش شده است. آه جگرسوختگان و جان باختگان و دهان دوختگان کارگر افتاده است و دامان و گریبان شما را سوخته است. خائفم که بگویم باب توبه هم به روی شما بسته شده است. شریعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعیت از شما گریخته است. ایران سبز از این پس دیگر آن ایران سیاه و ویران نیست. سبزی وسپیدی این جنبش به عنایت و اجابت الهی بر سیاهی جور شما پیشی گرفته است. خاک و آب و آتش و ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا به فرمان خدا بر علیه شما بشورند.

سالها اعوان و انصار شما زیر چتر حمایت و ولایت شما چون شغالان گرسنه در پوستین خلق افتادند و امنیت و عدالت را از مردم ربودند، دهانشان را بستند، عزتشان را ستاندند، راحتشان را گرفتند، گلویشان را فشردند، خون در دل و اشک در چشمشان نشاندند، زهر قساوت را به آنان چشاندند و چون قومی اشغال شده به اسارتشان گرفتند، حقوقشان را پامال کردند، آزادیشان را به تاراج بردند، حرمتشان را شکستند، افکارشان را به سخره گرفتند، دینشان را وارونه کردند، کارخانه مقدس تراشی تراشیدند، و به نام دین خرافه فروختند، کامشان را تلخ و روزشان را شب کردند، دست خیانت در صندوق آراء شان گشودند، و پای اهانت بر کرامتشان نهادند، دانشگاه ها را به دست جهال سپردند، و بیت الاحزانی بنام صدا و سیما را از دروغ و تهمت انباشتند، و درس غلامی و غمناکی به مردم دادند. نظر حرام نمودند و خون خلق حلال، اجتماعات دروغین و گزاف بر پا کردند، و لاف زنان به مردم دنیا فروختند که همگان عاشقان سینه چاک نظام ولایتند. در زندانها و قتلگاه ها از قتل و تجاوز و تعدی و ضرب و شتم و جرح و شکنجه آن کردند که مغولان نکردند، شرع و قانون را زیر پا گذاشتند، و علم جهل و تعصب برافراشتند، نادانان را بر کشیدند و دانایان را فروکوفتند، لذت را از جوانان و حرمت را از پیران دریغ داشتند، آیت الله های رنگین ساختند و فتاوای سنگین از آنان گرفتند تا نویسندگان و ناقدان را به طناب توحش خفه کنند و به ساطور سبعیت بند از بند بگشایند، در پی مالیخولیای دشمن ستیزی هر روز مهلکه ای و معرکه ای تراشیدند و جمعی را به بند کشیدند، و اقاریر مضحک بر زبانشان نهادند و کیفرهای مهلک بر جانشان.عمله استبدادنظامی و قضایی بیداد را به نهایت رساندند، گویی نظام قسم خورده بود که از صدام و حجاج چیزی کم نیاورد.

این مکرهای سرد و رندی های واژگونه و زیرکی های ابلهانه، و ستم های آشکار و نهان و زور و تزویر های گران و حق کشی ها و آدم کشی ها و تقلب ها و تخلف های پر عفونت ودراز مدت ، آتشی در وجدان رعیت افروخت که کاشانه ولایت را بسوخت. آن اعتراض پس از انتخابات نه "رزمایش" بود، نه" فتنه" و نه" مسجد ضرار" (که دارالضرب شما هر روز مهری بر آن می زند)، بل طغیان و غلیان غیرت بود بر علیه غارت. وجدانهای بیدار، بر رای خود، بر انتخاب خود، بر حقوق شهروندی خود، بر آزادی اندیشه خود، غیرت ورزیدند و بر غارتگران رای و حقوق و آزادی، آرام و متین شوریدند. دزدان سراسیمه بر خود پیچیدند،ولی ما صدای خنده خدا را شنیدیم که در فضا پیچید. او از ما راضی بود. دعای ما را شنید و جانیان و بانیان را رسوا کرد. مرگ ترانه (موسوی)، ترانه مرگ استبداد بود.

آقای خامنه ای،

بارها حافظان ،حکام جائر زمانه را بزبان رمز موعظه کردند که:

با دعای شب خیزان ای شکر دهان مستیز
در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی

و گفتند:

مکن که کوکبه دلبری شکسته شود
چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند

نشنیدند و عاقبتشان را شنیدی.

جنبش سبز برای آفریدن ایرانی سبز اکنون محکم نهاد شده است. چون شجره طیبه ای که پایی در زمین و سری در آسمان دارد و به اذن خدا در ثمر بخشی است (اصلها ثابت و فرعها فی السماء – سوره ابراهیم). این جنبش شهید سبز خود، شعر و شاعر سبز خود، ادب و هنر و گوینده و گفتمان سبز خود را پیدا کرده است. محصول بیست سال جهاد فرهنگی و دردمندانه روشنگران و پیکارگران عرصه سیاست و فرهنگ است. بیهوده می کوشید با نظامی گری و انوری پروری به سبک سلطان سنجر و سلطان محمود آن را در هم بشکنید. خود را مگر بشکنید.

این نه آن شیر است کز وی جان بری
یا ز پنجه قهر او ایمان بری

فرو ریختن رعب رعیت و زوال مشروعیت ولایت بزرگترین دستاورد شورش غیرت بر غارت بود و شیر خفته شجاعت و مقاومت را بیدار کرد. نه تطاول نظامیان نه تجاوز حرامیان، نه خاک افشاندن در چشم مروت نه باد افکندن در آستین ژنده قدرت، نه تکیه بر سبعیت حیوانی نه حمله به علوم انسانی، نه مداحی مداحان مزدور نه شاعری شعر فروشان کم شعور، هیچکدام قامت مقاومت را خم نخواهند کرد. استبداد دینی رسوای کفر و دین شده است. و در مزرع سبز جنبش هنگام دروی آن رسیده است. ما این را به دعا از خدا خواسته ایم و خدا با ماست.

برگشتن بخت و روزگار شاهدی شیرین تر از این ندارد که عیدهای شما همه عزا شده است. و هر چه روزی شما را می خنداند اینک می گریاند و می لرزاند. دانشگاهی که می خواستید به پابوس شما بیاید، اکنون به کابوس شما بدل شده است. تظاهرات خیابانی، اجتماعات آئینی، رمضان و محرم ،حج و روضه و ماتم همه برای شما نماد نحوست شده اند و به زیان شما روان می شوند.

ما نسل کامکاری هستیم. ما زوال استبداد دینی را جشن خواهیم گرفت. جامعه ای اخلاقی و حکومتی فرادینی طالع تابناک مردم سبز ماست.

ما آزادی را ارج خواهیم نهاد و قدر خواهیم دانست، همان آزادی که شما به آن ظلم کردید و قدرش را ندانستید و اکنون مظلمه اش را می برید. فاشیسم مشربان به شما فروختند که آزادی یعنی بوالهوسی و اباحی گری و لاابالی روشی. و ندانستید که شفای امراض مهلک نظام شما در این خجسته آزادی است. بی جهت بدنبال مفسدان اقتصادی می گردید (که در آن هم عزمی و جدیتی نیست). اگر مطبوعات را آزاد می گذاشتید، فسادها را رو می کردند و مفسدان جرات فساد نمی کردند. می گذاشتید نقد شما را بگویند تا شما هم به ورطه استبداد رای و نخوت شوکت و فساد قدرت در نمی افتادید. می گذاشتید سخن راستین مردم را با شما در میان بگذارند تا مستی بی خبری از سرتان بپرد. آنها مدارس میهن اند، نه "پایگاه دشمن." و چه باک که درهای مدارس باز باشد و شما هم در آن شاگردی کنید.

ما دیانت را هم ارج خواهیم نهاد، همانکه شما آن را بازیچه مصالح قدرت خواستید و بنام آن درس غلامی و غمناکی به مردم دادید و ندانستید که شادی و آزادی با ایمان راستین همپیمانند و اجبار فقیهانه، حریت مومنانه را می ستاند و قدرت شریعت مدار هم قدرت و هم شریعت را فاسد می سازد. حکومت بر مردمی شاد و آزاد و آگاه و چالاک افتخار دارد نه رعیتی دربند و غمناک.

***

با خود می گویم برای که اینها را می نویسم؟ برای نظامی که بخت از او برگشته و آب از سرش گذشته و تشنه در سراب مانده و خیمه بر خراب زده و چشم نجابتش بسته و ستون صلابتش شکسته و از چشم خواص و عوام افتاده و طشت رسوائیش از بام افتاده است؟ و آنگاه به یاد می آورم کلام خالق سبحان را در ذکر حکیم که:

و اذ قالت امه منهم لم تعظون قوما الله مهلکم او معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذره الی ربکم و لعلهم یتقون (آنان پرسیدند چرا کسانی را موعظه می کنید که خدا قطعا هلاک و عذابشان خواهد کرد، موعظه گران گفتند عذری است تا خدا ما را به گناه آنان نگیرد، شاید هم پند ما در آنان درگیرد – سوره اعراف ۱۶۴)

بارخدایا تو گواه باش، من که عمری درد دین داشته ام و درس دین داده ام. از بیداد این نظام استبداد آئین برائت می جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده ام از تو پوزش و آمرزش می طلبم.

ای خدای خرد و فضیلت! به صدق سینه مردان راستگو و به آب دیده پیران پارسا دعای ما را هم با دعای سحرخیزان و روزه داران و عابدان و صالحان همراه کن و شکوه دردمندانه ما را بشنو و بر سینه های بریان و چشم های گریان ستمدیدگان رحمت آور و بیش از این خلقی را پریشان و خروشان مپسند. دوستان خود را به دست دشمنان مسپار و خرد و فضیلت را از اسارت این نامردمان به در آر. باد را بگو تا خیمه استبداد را بر کند و آتش را بگو تا ریشه بیداد را بسوزاند. آب را بگو تا فرعون ها را غرق کند و خاک را بگو تا قارون ها را در خود کشد. ابرها وباران ها را بگو تا رحمت و عدالت و شادی و شفقت بر این قوم مظلوم محروم ببارند و خارزار رذیلت ظالمان را به گلزار فضیلت عادلان بدل کنند.

آب و دریا ای خداوند آن توست
باد و آتش جمله در فرمان توست

گر تو خواهی آتش آب خوش شود
ور نخواهی آب هم آتش شود

تو بزن یا ربنا آب طهور
تا شود این نار عالم جمله نور


رمضان مبارک ۱۴۳۰ قمری
شهریور ۱۳۸۸ شمسی
عبدالکریم سروش


در ۱:۴۰
بیانیه خواهر شهیدان حمید و مهدی باکری
زهرا باکری خواهر شهیدان مهدی و حمید باکری در واکنش به تداوم بی حرمتی های برخی محافل صاحب قدرت به همسران «باکری ها» بیانیه شدیداللحنی صادر کرده و در یکی از مهم ترین فرازهای آن، هجمه اخیر برخی سایت ها و محافل تندرو به همسران این سرداران شهید را تقبیح کرد.

به گزارش اعتماد وی نوشته است:

«در مورد همسران برادرانم جملات نامربوطی شنیده ام. شما اگر ذره یی شرم از مقام و خون شهید داشتید امروز این بی حرمتی ها را به همسران شهدا نمی کردید، کسانی که تا قبل از این بی عدالتی اخیر، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده اند. چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟ آنها شب ها در خفا برای همسران خود گریسته اند تا کسی اشک های آنان را نبیند تا مثل حضرت زینب محکم و استوار باشند، آن وقت شما تازه به دوران رسیده ها که باکری را نمی شناسید، می گویید همسران شان دیگر باکری نیستند؟، شما که هستید که چنین حقی به خود می دهید؟» به گزارش سایت خبری آینده، در بخش هایی از این بیانیه آمده است؛ بنده حقیر خواهر سه شهید هستم، در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند. 30 سال از عمرم را در حکومت ستم شاهی سپری کردم... برادرم مهدی باکری به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود. شب هایی که شبنامه و اعلامیه به خانه می آورد تا به همراه دیگر برادران و خواهران مان در خانه های اطراف پخش کنیم، به من می گفت؛ خواهر من، حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد. تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بنده های خدا نخواهی بود. دیگر همسایه بی خبر از همسایه اش نخواهد خوابید و... هیهات که برادرانم و هزاران شهید دیگر با این آرزوها از همه چیز و همه کس خود گذشتند... و امروز عده یی که از گذشتگان عبرت نمی گیرند با قدرت به آنها اجازه نمی دهند که به خود آیند. با سوء استفاده از نام اسلام و شهدا با مردم هموطن شان چه می کنند؟ این بیانیه می افزاید؛ برادران من مهدی و حمید عاشق همسران و خانواده خود بودند. وقتی حمید به خانه می رسید، احسان از شانه های پدرش پایین نمی آمد. هرگاه مهدی از جبهه باز می گشت، ساعت ها با خواهرزاده های خود بازی می کرد. اما با وجود این علاقه آنها عشقی والاتر به خدا، میهن و اسلام واقعی داشتند که تمام عشق ها را تحت الشعاع قرار داد و باعث شد آنها از تمامی لذات دنیا دست بکشند... در ادامه این بیانیه آمده است؛ من به عنوان بزرگ خانواده باکری به همسران برادرانم افتخار می کنم، همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را می داند، ازدواج کرده است.

ایشان از ابتدای ازدواج شان عکس مهدی را به دیوار خانه شان آویخته اند و با فرزندان شان در مورد عمو مهدی حرف می زنند و فرزندان شان از زمان تولد، مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناخته اند. آن وقت شما می گویید چرا اسم باکری را دارند؟، بیانیه زهرا باکری در ادامه چنین آورده است؛ بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آنها گفتم ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود. همسر حمید با داشتن دو فرزند، جوانی و همه چیزش را صرف تربیت آنها کرد و خدا می داند چه فشارهایی را به تنهایی به جان خرید تا فرزندانی صالح تربیت کند. فرزندان پاکی که شما از تهمت زدن به آنها هم ابایی ندارید. همسران برادرانم به حرمت زندگی کوتاهی که با برادرانم داشته اند نور چشم خانواده باکری هستند و خواهند ماند. خاتمه این بیانیه اعتراضی به این شکل است؛

خوشحالیم که خانواده ما بدهی به نظام جمهوری اسلامی ندارد، نه از حکومت کمکی دریافت کرده ایم و نه به موقعیتی چشم داشته ایم، نه سهم خواهی کرده ایم و نه سهمی خواهیم خواست. من وظیفه خود می دانستم این نامه را برای شادی روح شهیدانم بنویسم. باشد که برای آنها که آخرت را فراموش کرده و به خاطر قدرت کثیف مادی چشم به حقایق بسته اند نیز تذکری باشد تا بندگی خدا بکنند و نه برده بنده خدا باشند.
قصد بر مقایسه و قیاس هنری استاد شجریان با دیگر عزیزانی که دستی بر هنر دارند نیست
ولی چیزی که بسیار سوال برانگیز است قدرت بیان و ابراز نظر استاد شجریان با دیگران است
از سالهای دور که با هنر استاد شجریان آشنایی دارم کارهای استاد رو نوعی همسویی با ارا و نظرات مردم دیدم
چه اون زمانی که به مخالفت روند هنر در جامعه کارهای هنری خود رو توقف کرد چه زمانی که با همکاری بااستاد لطفی به خلق آثاری چون سپیده با رخداد 1357 همسویی کرد و چه در دوران خفقان بعد از انقلاب با آثاری چون بیداد مخالفت های خودشون رو ابراز کردند
و در این اخر هم با مخالفت با پخش اثار هنری خودشون درصدا و سیمای جمهوری ضرغامی رهبری نظام رو به چالش کشاند تا حدی که در ابتدا قصد کردند که رینای استاد رو پخش نکنند و در اخرمجبور شدند به رای و نظر مردم گردند بگذارند یادمون نرفته که در روزنامه کیهان شریعتی که بوق خبری و مرکز طراحی استراتیژیک ولایت محوران میباشد تیغ ستیزه جویی خود را به سوی استاد گرفته بود و حالا هم که اجرای کنسرت های استاد شجریان در اروپا بر آن است که صدای مظلومیت و داد خواهی مردم ایران روبه گوش جهانیان برساند
حالا این سوال مطرح است نقش دیگر هنر مندان در این زمان چیست هنرمندانی که به لطف نظر مردم ایران نقش گرفتند سکوت اینان چه پیامی خواهد داشت
آیا با روند کنونی موافق هستند؟ از فردای خود میترسند؟ خیلی از این عزیزان در خیلی موارد چه از نظر هنری و چه از نظر محبوبیت در بین اقشار خود را همسنگ با استاد شجریان میدانند . حالا چی؟ایا میتوانند به وظیفه خود عمل کنند
در هر صورت از عزیزانی چون علی رضا افتخاری استاد ناظری و استاد سراج و باقی عزیزان توقع بیشتری داریم
چرا که همسویی این عزیزان با صدا و سیمای جمهوری ضرغامی رهبری در فردای نه چندان دور جز خجالت و سرافکندگی برای این عزیزان نخواهد داشت
در حسن ختام نظر شما رو به شعر استاد فقید فریدون مشیری که به تازگی استاد شجریان با تصنیفی زیبا بر این اثر ساخته اند جلب میکنم با ارزوی فردایی سبز بر خاک سیاه و سرخ این وطن


تفنگت را زمین بگذار

که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ مهر تو-
تو ای با دوستی دشمن.

زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی ست
زبان قهر چنگیزی ست
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.

برادر! گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان کش برون آید.

تو از آیین انسانی چه می دانی؟
اگر جان را خدا داده ست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلطانی؟

گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
و حق با توست
ولی حق را -برادر جان-
به زور این زبان نافهم آتشبار
نباید جست...

اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار
تفنگت را زمین بگذار...


در ۱:۰۱
محمدرضا باهنر در جلسه افطاري پنج‌شنبه شب جامعه اسلامي مهندسين در مسجد دانشگاه امام صادق(ع) درباره‌ي روند رسيدگي به راي اعتماد وزراي پيشنهادي توسط نمايندگان گفت: پشت سر مذاكرات رسمي كه توسط صدا و سيما و در صحن علني مجلس مشاهده كرديد ده‌ها برابر مذاكرات غير رسمي وجود داشت، مذاكراتي كه گاهي به بحث‌هاي تندي مي كشيد؛ البته تمام تلاش ما اين بود كه اين‌ها به صحن علني كشيده نشود. /// باهنر افزود: راهنمايي مقام معظم رهبري مبني بر اين كه به نظر رييس‌جمهور در كارآمدي افراد پيشنهادي اعتماد كنيم بسيار به ادامه بحث ها كمك كرد و البته نظر رهبري اين بود كه در حوزه سلامتهاي شخصي و پاك دستي افراد و درعين حال التزام آنها به قانون اساسي و ولايت فقيه نمايندگان صلاحيت افراد پيشنهادي را احراز كنند. /// وي درادامه به پيش بيني اخير خود مبني بر راي نياوردن 4 الي 5 فرد پيشنهادي براي وزارت‌خانه‌ها گفت: برخي از طرفداران دولت اين پيش بيني را اين طور برداشت كردند كه گويي اراده ما اين است كه اين تعداد افراد راي نياورند در حالي كه چنين نيست. ما با توجه به فضايي كه درمجلس مي ديديم اين پيش بيني را كرده بوديم و احساس مي كرديم كه چنين اتفاقي بيفتد و البته با توصيه رهبري به خير گذشت. /// باهنر درباره زناني كه براي وزارت خانه ها پيشنهاد شده بودند و تاثير جنسيت در راي نمايندگان گفت: با توجه به اين كه برخي مراجع درباره وزارت زنان اعلام مخالفت كرده بودند و فشارهايي كه برخي علماي ديگر و حتي برخي از امامان جمعه در اين زمينه وارد مي كردند، ما بيشتر به دنبال نظر رهبري بوديم. /// نايب رييس مجلس افزود: به هر حال همه چيز به خير گذشت و پيام رهبري بود كه نقش مهمي در اين زمينه ايفا كرد. در زمان شمارش آرا فضا را اين طور مي شد ديد كه اگر توصيه رهبري نبود احتمال داشت كه 8 الي 9 نفر از وزرا راي نياورند و اين آغاز خوبي براي دولت نبود. تيزبيني رهبري باعث شد كه چنين اتفاقي نيفتد و در مجلس تغيير تحليل ايجاد شود. /// وي افزود: وقتي پيام رهبري رسيد نمايندگان نظرشان اين بود كه اگر عدم صلاحيت احراز شد راي ندهند. علاوه بر سه نفري هم كه راي نياوردند اگر پيام رهبري نبود احتمال مي دهيم كه وزراي نفت، صنايع ، بازرگاني ، تعاون، راه و ترابري و حتي وزارت خارجه راي نمي آوردند.
در ۱:۵۰

حسن روحانی در دوران ریاست‌جمهوری خاتمی دبیر شورای امنیت ملی بود و مذاکرات ایران با جهان غرب را بر سر برنامه‌های هسته‌ای هدایت می‌کرد. وی به عنوان عضو فعلی مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت، چند هفته پیش از برگزاری انتخابات پرمسئله ۲۲ خرداد، در یک سخنرانی بر ضرورت برگزاری انتخابات سالم تاکید ورزید و پس از آن دیگر در صحنه سیاسی حضور نداشت.

«ضربه کاری نظامیان به نظام»

روحانی امروز (پنجشنبه ۱۲ شهریور) به پرسش‌های خبرنگاران ایلنا و ایسنا درباره ادعاهای اخیر چند تن از فرماندهان نظامی پاسخ داد. سردار جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران، محمد خاتمی رئیس‌جمهور پیشین را به تلاش در راه حذف رهبر جمهوری اسلامی متهم کرده است. سردار جوانی، رئیس بخش سیاسی سپاه پاسداران انقلاب، نیز از میرحسین موسوی به عنوان کسی نام برده که در ۳۰ سال گذشته همواره عملکردی "منافقانه" داشته است.

حسن روحانی در پاسخ این اتهامات به خبرنگاران گفت: «اتهام زدن یا اهانت نسبت به شخصیت‌هایی که در پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی نقش داشته‌اند و در مقاطع مختلف خدماتی کرده‌اند، نه تنها نتیجه‌ای برای حفظ و تکامل نظام ندارد، بلکه یک ضربه کاری به آن خواهد بود».

عملی "خلاف شرع و مصالح ملی"

عضو مجلس خبرگان افزود: «طرح این‌گونه مطالب، اعتماد مردم را نه فقط نسبت به چند شخصیت خاص، بلکه به خود نظام کاهش می‌دهد. وقتی ما در جامعه اخلاق را به مسیر سقوط بکشانیم و احترام افراد را از بین ببریم، این حرمت‌شکنی‌ها سرآغازی خواهد بود برای این که هیچکس احساس اطمینان و امنیت نکند، لذا این سخنان اقدامی خلاف اخلاق، شرع و مصالح ملی است».

روحانی با اشاره به متهم ساختن برخی از شخصیت‌های بلندمرتبه نظام در دفاعیات متهمان دادگاه‌های گروهی اخیر، اظهار داشت: «این که در دادگاهی از افراد غایب بدون اثبات جرم نام برده شود و یا اتهامی به آنان وارد شود، با مقررات دینی و قانونی منطبق نیست».

نارضایتی رئیس قوه قضائیه

پیش از حسن روحانی، صادق لاریجانی رئیس جدید قوه قضائيه، مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی و محمدرضا تابش رئيس فراکسیون خط امام مجلس نیز، متهم ساختن افراد غایب در دادگاه و همچنین اظهارات توهین‌آمیز فرماندهان سپاه را مورد انتقاد قرار داده بودند.

پایگاه اینترنتی "فردانیوز" به نقل از کاظم جلالی، سخنگوی کمیته ویژه پی‌گیری سرنوشت بازداشت شدگان اخیر، نوشت: « آیت‌الله صادق لاریجانی تاکید دارند که روند دادرسی در محاکم و متهمین حوادث پس از انتخابات باید دقیقا بر اساس آئین دادرسی و کیفری انجام شود». کاظم جلالی این مطلب را پس از دیدار اعضای کمیته پی‌گیری مجلس با آیت‌الله لاریجانی مطرح کرد.

فردانیوز، به نقل از یک منبع نزدیک به رئیس قوه قضائیه نوشت: «آیت‌الله صادق لاریجانی از روند برگزاری دادگاه ناآرامی‌ها و طرح اسامی و مطالب از زبان متهمان و پخش آن‌ها از صدا و سیما ابراز نارضایتی کرده است». رئیس قوه قضائیه، قبل از برگزاری جلسه چهارم محاکمات به رئیس دادگاه تذکر داده بود که اسامی افراد غایب نباید در دادگاه برده شود و این افراد نباید مورد اتهام قرار گیرند. رئیس دادگاه نیز در آغاز جلسه این نکته را به دادستان و متهمان تذکر داد، اما برخی از چهره‌های سیاسی، از جمله فرزندان هاشمی رفسنجانی مورد اهانت و اتهام قرار گفتند.

اعتراض کروبی و تابش

مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی، در واکنش به اتهاماتی که فرمانده کل و رئیس بخش سیاسی سپاه پاسداران به خاتمی و موسوی وارد ساخته‌اند گفت: «آقایان به مسائل سیاسی و دسته‌بندی نپردازند، زیرا این موضوع برای سپاه مضر است. اگر کسی وارد این بحث‌ها شود، بحث‌های دیگری هم پیش می‌آید».

پارلمان نیوز در گزارش دیدار محمدرضا تابش دبیرکل فراکسیون خط امام مجلس با خبرنگاران پارلمانی به نقل از وی نوشت: «به صراحت اعلام می‌کنم اظهاراتی که مبنای آن اعتراف‌گیری در شرایط کاملا غیر قانونی باشد، پشیزی ارزش ندارد».

تابش به سخنان سردار جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران پاسخ می‌داد که با استناد به اعترافات برخی از بازداشت شدگان، محمد خاتمی و اصلاح‌طلبان همسو با وی را به تلاش در راه حذف آیت‌الله علی خامنه‌ای از رهبری نظام متهم کرده است.

طراحی شده توسط زنورس | تبدیل شده توسط قالبهای پلاس